واعظ شهر نصيحت مي كرد :
ايها الناس ورع پيشه كنيد
قدح و جام و سبو را شكنيد
ديده بر روي نكويان بنديد
خم مي را به خلا برده و در چاهك آن
سرنگون كرده و خالي سازيد
گوش را بر حذر از ناله ی منحوس دف و ني داريد
تا ضمانت كنم از بهر شما
((حوري و جوي شراب و عسل ناب بهشت))
من بی دين شقي
به خودم مي گفتم :
لب آب و مي ناب و پري حور سرشت
به جهنم كه نرفتم به بهشت