حقیقت شاید هم واقعیت اینست که انسان گاها از نوشتن هم بیزار میشود ومشمئز ونوشتن هم چندش اور می شود .نه بخاطر مخاطب ونه برای نویسنده بلکه از نظر بی خاصیت شدن وبی اثر بودن،اگر چه قدما درست یا غلط گفته اند: نشخوار ادمیزاد حرف است؟! اما نشخوار هم وقت واندازه ای دارد.مگه نه !!گاهی هرچه بنویسی یا صحبت کنی مثل اینست طرف مورد نظر خواب است یاکه شما ادامس میجوی وهیچ صدایی را مخاطب نمیشنود.وشاید اینست که سعدی علیه الرحمه گفته است نرود میخ اهنی در سنگ ......بسیاری از معضلات اجتماعی وفرهنگی ومشکلات روانی رایج واغلب ناهنجاری وبی فرهنگیها ناشی از همین بی توجهی به صدای منتقدان ونویسندگان ومتفکران اجتماعی است وباید گفت کو گوش شنوا.لذا انان که بر مسند ها تکیه زده اندبایدپنبه ها را از گوش بیرون بیاورند وصدای منتقد ومخالف را با دل وجان گوش دهند وبرای بهبود اوضاع تلاش کنند در هر جا ودر هر پست ومسند. چه وزیر وچه وکیل بنا به فرموده ریاست محترم جمهوری وانتقاد نباید موجب تخطئه شود که روش نامعقولی است چه درمورد خودرو وچه در مورد بخور بخور چه این دولت وچه ان دولت.چه اقا وچه رعیت......یا قدوس
:: موضوعات مرتبط:
اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی ,
محلی-منطقه ای ,
,
:: بازدید از این مطلب : 716
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0