نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
یارو میره دکتر میگه شبها خواب می بینم با خرها فوتبال بازی میکنم. دکتر میگه این قرصهارو بخور. یارو میگه میشه از فرداشب بخورم؟ دکتر می پرسه چرا؟ میگه آخه امشب فیناله. دعای غضنفر : خدایا تا زنده ایم ما را از دنیا نبر!!! به یارو میگن شیعه هستی یا سنی ؟ میگه به حضرت عباس ما عشایریم. یه خسیس با برق خونه همسایه شون خودکشی میکنه. یه دارکوب با یه بلدرچین ازدواج میکنه بچه شون میشه دارچین! توی دیوونه خونه همه دست میزدن ومی رقصیدن به جز یکی رئیس تیمارستان میگه حتما این خوب شده بفرستیمش خونه . از دیوونه میپرسن :تو چرا دست نمیزنی ؟ میگه آخه من عروسم ! غضنفر نماز خوند بهش گفتند التماس دعا گفت : سلامت باشی ! پلیس :چرا معتاد شدی معتاد: واسه اینکه میخواستم تو زندگی یه چیزی بشم ! دو بانوی مسن از شوهر هایشان صحبت میکردند . اولی گفت : من از اینکه شوهرم ناخن هایش ا میخورد خیلی ناراحتم . دومی گفت: شوهر من هم این عادت را داشت ولی من ترکش دادم . اولی:چطوری دومی :خیلی ساده دندان هایش را مدتی قایم کردم! از یکی که خونشون نزدیک ورزشگاه آزادی بود می پرسن :آیا جو ورزشگاه رو شما هم تاثیر داشته ؟ مرد جواب میده : نه نه نه رن نا نا ایران به غضنفر میگن برو روزنامه کیهان بگیرغضنفر میره بعد یه ساعت برمیگرده و یه الاغ رو با خودش میاره بهش میگن این چیه اوردی .میگه:اخه کیهان نبود همشهری اوردم از غضنفر پرسیدن احساسات متضاد به چی میگن؟ غضنفر گفت: به وقتی که مادر زنتون روی ماشین آخرین سیستمتون سقوط میکنه ! غضنفر شب دوم بعد از عروسیش زنشو میکشه ازش میپرسن: چرا زنتو کشتی؟ میگه چون دختر نبود میگن چرا شب اول نکشتیش؟ میگه اخه شب اول بود. ! به یه آقا میگن که دخترتون رو بلند کردند آقاهه میگه:با چی بردنش. می گه با پاترول. آقاهه می گه ۲ در بود یا۴ در. میگه ۴ در. آقاهه میگه نگو بچه پاترول ۴ در هی میره خوشبحال دخترم که سوار پاترل ۴ در شد ! از غضنفر می پرسن ارتحال چی؟ میگه نمی دونم هر چیه از اسهال بدتره چون بابام گرفت مرد ! یه روز غضنفر بچه اش بعد از عید فطر به دنیا می آد اسمش رو می زاره پس فطرت ! یک بار غضنفر تو خیابون داشته راه میرفته دومی میگه اهای کره خر بعد غضنفر میگه اخه من اینقدر جوونم. به غضنفر میگن اگه کل دنیا رو میدادن به تو باهاش چی کار میکردی میگه می فروختمش میرفتم خارج ! یک روز دو خروس به دنبال یک مرغ راه افتاده بودند درحالی که مرغ ناز میکرد خروس دومی به اولی گفت: ولش کن بابا تعاونی لختش را میفروشد. ! غضنفر به نامزدش گفت دوست داری فردا شب با هم غذا بخوریم ؟ نامزدش با اشتیاق فراوان گفت : البته ، با کمال میل! غضنفر : خوب به مادرت بگو غذا درست کنه من فردا شب میام خونتون ! فریبرز این انشاء را درباره دیدارش از یک باغ وحش نوشته بود : ما یک روز بعدظهر به باغ وحش رفتیم. من در آنجا تنبل ترین حیوان روی زمین را دیدم اسم این حیوان گورخر بود چون ما بعدظهر به باغ وحش رفته بودیم ، ولی با این حال گورخرها از تنبلی هنوز پیژامه هایشان را از تنشان در نیاورده بودند ! روزی غضنفر پسرش را به میهمانی می بره ، پسره بین غذا مرتب آب می خوره پدره عصبانی میشه سیلی در گوش پسرش می زنه که به جای غذا چرا داری آب می خوری ؟بعد از تمام شدن غذا پدر و پسر از مجلس خارج می شند. پدر از پسرش می پرسه آخه چرا همه اش آب می خوردی پسر میگه چون می خواستم غذای بیشتری در شکمم جا بدم ناگهان باباهه سیلی مجددی میزنه تو گوش پسرش پسره می پرسه این دیگه برای چی بود؟ پدر میگه این برای این بود که این ترفندت را باید سر غذا به من میگفتی ! غضنفر لامپ خانه اش میسوزد پماد سوختگی میمالد ! یک روز غضنفر با خانمش میرن دکتر و می گن آقای دکتر مابچه دار نمی شیم دکتره پس از معاینه میگه اشکال از شما است آقا . در جواب غضنفر می گیه: اینکه ارثی است پدرم و پدر بزرگم هم بچه دار نمی شدند ! غضنفر میبینه کوه ریزش کرده و همون موقعه یه قطار میومده فورا پیرهنشو اتش میزنه تا قطار متوجه بشه تا قطار توقف میکنه ترکه نارنجک میندازه زیره قطار میگن بابا این چه کاری بود؟ میگه بنده از بچگی علاقه شدیدی به دهقان فداکار و حسین فهمیده داشتم معلم: نادر شاه رو کی کشت. شاگرد: اقا به خدا من نکشتم ! یه روز ۳ نفر به اسم های به من چه و به تو چه وادب میرن دزدی پلیس میاد میگیرتشون ادب میره بالای درخت از به من چه میپرسن اسمت چیه میگه به من چه ازبه توچه میپرسن اسمت چیه میگه به تو چه میگن شما ادبتون کجاست میگن مونده بالای درخت ! مرد: قسم می خوری که منو به خاطر پولهایم دوست نداری؟ زن: هزارتومن بده تا قسم بخورم! غضنفر میره بقالی، می بینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست! میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟! هر سال موقع قرعه کشی بانک غضنفر میرفته مشهد التماس امام رضا میکرده که در قرعه کشی ماشین برنده بیشه اما هیچوقت هیچی برنده نمیشده. دوباره پامیشه میره مشهد التماس تا ازشدت خستگی خوابش میبره. امام رضا میاد به خوابش و میگه بنده خدا اول یه حساب توی بانک باز کن بعد بیا سراغ من ! غضنفر داشته راه میرفته خسته میشه شروع میکنه به دویدن!!!!!! یارو غضنفر بچه نداشته، میره مسافرت، میاد میبینه سه تا بچه داره. ازش می پرسند: چی شد، تو که بچه نداشتی؟ میگه: والله همسایه ها شرمنده کردن! غضنفر بچه دار نمیشده، محلشون رو عوض میکنه! غضنفر میخواسته بره شهرک آزمایش برای امتحان رانندگی , صبح ناشتا میره امتحان شهر بده ! غضنفر میبینه همسایش برفهای پشت بام روپاروکرده وریخته توکوچه.عصبانی میشه وبرفاروبازحمت زیادباسطل میبره روپشت بام خودش پهن میکنه ومیگه:اینابایدافتاب بخورن تاخشک بشن! شنیدین وجه تشابه غضنفر با پارک چیه ؟ خوب گفتن که هر جفتشون تاب دارن ! تو نا کجا آباد می آن جمعیت مردم رو با هلیکوپتر گلباران کنند عده زیادی کشته میشن ! برسی میکنن میبینن گل و با گلدوناش پایین میانداختن ! غضنفر پشتش رو می خواسته بخارونه, دستش نمیرسیده ! صندلی زیر پاش میگذاره ! غضنفر داشته شنا می کرده مایوش سوراخ میشه غرق میشه ! # ۳۵ سال سن داشته بهش میگن چرا تا الان مجرد موندی و ازدواج نکردی ?! میگه والا تا الان برادر زن دلخواهم رو پیدا نکردم ! غضنفر داشته تو بینهایت راه می رفته یه صدای بلند به گوشش می رسه برمی گرده میبینه دوتا خط موازی خوردن بهم ! غضنفر داشته پسرشو در باب ازدواج نصیحت می کرده ! می گفته: پسرم خواستی زن بگیری برو از فامیل زن بگیر ! ببین دایت رفته زندای تو گرفته , عموت رفته زن عموتو گرفته , من اومدم مادرت و گرفتم ! حالا تو هم از فامیل زن بگیر ! سه دیوانه هم اتاقی بودن – یک روز خبر آوردن که دوتاشون بالا پایین می پرن و میگن که ما سیب زمینی هستیم و داریم تو روغن سرخ میشیم و سومی ساکت نشسته ! رییس بیمارستان هم طبق معمول رفت که این دیوونه رو مرخص کنهه. پرسید تو چرا با دوستات نیستی ؟ اون هم گفت : آخه من کف ماهیتابه چسبیدم! دخترهای بلوند به عدم تیزهوشی معروفند!؟ روزی دو بلوند در خیایانی قدم میزدند و چشمشان افتاد به یک جعبه پودر که گوشه ای افتاده بود. اولی آنرا برداشت و بازکرد و در آینه کوچک آن نگاهی کرد و گفت ام … این قیافه آشناست ! دومی آنرا گرفت و نگاه کرد . گفت عجب احمقی هستی تو … این منم دیگه …!! کارگری در طبقه ۱۲ ساختمان نیمه سازی کار می کرده. شخصی از پایین صدا زد: غضنفر زنت از طبقه پنجم منزلتان افتاد پایین و مرد. کارگر بیچاره خیلی ناراحت شد و بسرعت پایین آمد و به سمت خانه عازم شد. در راه کم کم آرامتر شد,سر چهار راه اول بیاد آورد ! ما که خونمون ۲ طبقه بیشتر نیست. دو تا خیابون اونطرفتر بخودش گفت : من که اصلا زن ندارم ! و کمی بعد بیاد آورد !! من که اصلا غضنفر نیستم ! مرد نابینایی در خیابان یک رنده پیدا کرد. مدتی طولانی به این طرف و آن طرفش دست کشید. بلاخره گفت: این چرت و پرت هاچیه نوشتن! یکبار یک همشهری یک خیار بر می داره می بره سوپرمارکت , به فروشنده می گه: ببخشید آقا خیارشور دارید؟ فروشنده هم در جواب می گه بله داریم. همشهری ما هم می گه پس بی زحمت این خیار ما رو هم بشور. یک هواپیما تو برره سقوط می کنه تیم جستجو روز اول ۴۰۰ جسد رو پیدا میکنن , روز دوم ۶۰۰ نفر رو پیدا میکنن , روز سوم ۱۰۰۰ نفر رو پیدا میکنن . خبر به تهران می رسه از تهران بازرس ویژه می فرستن برای بررسی , می بینن که هواپیما تو قبرستان سقوط کرده بوده. غضنفر رفته بوده مکه. تو مراسمی که باید به شیطون سنگ بزنه، یهو سنگاش تموم میشه… اونم به جاش فحش میده - رفیقغضنفر ازش میپرسه: غضنفر، پنجشنبه-جمعه کجا بودی؟ ترکه میگه: والله امام رضا طلبید، با بر و بچه ها رفتیم شمال ! ترکه میره خواستگاری، مادر- پدر دختره بهش جواب رد میدن، میگن دختر ما داره درس میخونه. ترکه میگه: ایشکال نداره، من میرم دو ساعت دیگه برمیگردم ! غضنفر میره دکتر، میگه: آقای دکتر به دادم برس، الان دو هفته است هر شب تا صبح کابوس میبینم! دکتره میپرسه: چه کابوسی می بینی؟ غضنفر میبینه: هر شب خواب میبینم قورباغه ها جام جهانی راه انداختن، منم هرشب وامیستم داور! دکتره میگه: ای بابا، این که خیلی ناجوره. بیا برات یک دوا مینویسم، از فردا بخور خوب میشی. غضنفر می پرسه: آقای دکتر، میشه این قرصها رو از پس فردا بخورم؟! دکتره میگه: شدنش که میشه، ولی واسه چی؟ غضنفر میگه: چون فرداشب فیناله ! تو خیابون تصادف میشه، یک وانت نیسان گردن کلفت میزنه به یک موتور، دو نفر ترک موتور بودن یکیشون سرش میخوره به جدول و جابه جا تموم میکنه، دومی فقط پاش میشکنه. خلاصه ملت جمع میشن دورشون، اون بدبختی که پاش شکسته بوده هی داد و هوار میکرده، غضنفر میره جلو بهش میگه: خجالت بکش خیابون رو گذاشتی رو سرت! تو که الحمدالله چیزیت نشده، ببین اون رفیقت بنده خدا تموم کرده اما اینقدر سر و صدا نمیکنه ! غضنفر میره لباس فروشی، میگه: ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه: بعله. غضنفر میگه: قربونت دو نخ به ما بده! غضنفر میره بقالی، میگه: حاج آقا سیگار نخی داری؟ یارو میگه: بعله داریم. غضنفر میگه: بی زحمت یک بیست

:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 812
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 5 خرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
حکایت امروزی باسلام روزی روزگاری پدری پسرکوچکش راباسروصدای زیاد همراه بادشنام به خودواجدادش به امادگی میبرد فردی اورادید وپرسید که چه شده این بچه گناهی ندارد که بااوسروصدا می کنی درجواب گفت دست ازدلم بردارکه دلم خونه .پرسید مگه چی شده؟ گفت درکودکی مرتب پدرم به من امرونهی میکرد . باپای لخت باید میرفتم برای حیوانات علف می اوردم واصطبل راتمیزمی کردم کارهرروزم شده بود جرئت نداشتم که بگم خسته شدم هیببت وحرمت پدری اجازه توهین رابه من نمیداد باخودم گفتم صبرکن روزی پدرخواهم شد ومن ان روز نیز مثل پدرم بر فرزند وهمسرم حکومت خواهم کرد وعقده خودراخالی خواهم نمود؟!. حالا که ان زمان رسیده است درست همان شیو پدرم ادامه دارد به نوعی دیگر. زن ازطرفی نق میزند وفرزند بطورکامل حکومت می کند مثل گذشه شدم نوکر زن وفرزند جرات اعتراض ندارم . ماکه از زندگی شانسی نداشتیم این هم اززمانه امروز شما قضاوت بفرمایید.( نسل سوخته که میگن همینه)؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!! نقل از تپه ریگ

:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 890
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 4 خرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
به نقل از تابنک: یک روز پس از سالگرد انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری در انتخابات هفده سال پیش، روزنامه‌های اصلاح‌طلب علاوه بر مرور گفتمان خود به مقایسه شرایط آن زمان با شرایط دولت روحانی پرداخته‌اند. مذاکرات هسته‌ای و ادامه همایش‌های دلاوری و دلواپسی در کنار بررسی وضعیت بازار ارز، دیگر مطالب مهم روزنامه‌های امروز است. روحاني تنهاي تنهاي تنها است! روزنامه ابتکار در سرمقاله امروز خود با تیتر «روحانی تنهای تنهای تن‌ها» و به قلم محمدعلی وکیلی نوشته است: دو سال پایانی دوره دوم ریاست جمهوری در ایران همواره با سقوط آزاد منحنی محبوبیت رؤسای جمهور همراه بوده است. نگاهی به منحنی محبوبیت احمدی‌نژاد در هشت سال ریاست جمهوری‌اش، در میان هواداران خود، گواه این موضوع است. در این مقاله فرصت پرداختن به چرایی آن نیست؛ ولی روشن است رؤسا هر چه به پایان دو سال آخر نزدیک می‌شوند از تعداد یارانشان کاسته می‌شود و سرعت ریزش همراهان بیش از سرعت رویش اولیه آنان می‌باشد. به عبارتی کسانی که در روزهای اولیه ریاست جمهوری احمدی‌نژاد با سرعت برق خود را در لایه اولیه همراهانش جای دادند و ماراتن نفس گیر نزدیک شدن به وی را استارت زدند، در دو سال آخر معکوس آن عمل کردند و این بار ماراتن فاصله گیری از وی را شروع کردند. زبان مدح و ستایش روزهای اولیه به زبانش نکوهش و سرزنش تغییر یافت. وضع آنچنان شد که احمدی‌نژاد ماند و مشایی و تنهایی رقت بارش. آنان که از نردبانش بالا رفته بودند در‌‌ همان بالا ایستادند و جار زدند که راه ما این نبود و ما را با وی نسبتی نیست. البته تنها شدن احمدی‌نژاد با خاتمی متفاوت بود. احمدی‌نژاد نه فقط یاران و همراهان را از دست داد، که از نظر پایگاه اجتماعی نیز دستش خالی شد. او وقتی به پشت سر نگاه کرد، نه یاری در میدان دید و نه یک پایگاه مشخص اجتماعی که حامی‌اش باشد. تنها یار وفاداری که همچون سایه در کنارش ماند، مشایی بود. سید محمد خاتمی هم در دو سال آخر پایان دوره‌اش گرفتار سیر نزولی محبوبیت شد و ریزش یاران دامنش را گرفت؛ ولی پایگاه اجتماعی خاتمی ریزش یاران و همراهانش را جبران کرد و عامل ماندگاری و مصونیتش در ساحت سیاست ایران شد. اکنون روحانی به شکلی دیگر گرفتار تنهایی زود هنگام شده است. هنوز زود است که گفته شود محبوبیت روحانی رو به کاهش است چرا که مردم همچنان امید به تدبیرش دارند و نگاهشان به روزهای آفتابی آینده است. ولی بی‌شک روحانی از نظر یاران هم گفتمان، تنها مانده است. از جمله دلایل تنهاییش اینکه خود مجبور شده یک تنه وارد صحنه شود و پاسخگوی سیل انتقادات، اعتراضات و فشارهای مهندسی شده باشد. در میدان رویارویی نفس گیر و در مقابل فشار بی‌امان گروه‌های خاص، هیچ صدایی به جز صدای شخص روحانی به گوش نمی‌رسد. گو اینکه دولت به تمامی در شخص خودش خلاصه شده است. او هم باید پاسخگوی ضعف اجرایی تیم همکاران باشد و هم یک تنه در برابر عهد شکنی غربی‌ها بایستد؛ همزمان نیز باید نگران وضعیت و موقعیت بدنه اجتماعی باشد. باری، می‌بایست خود به تنهایی در پشت صحنه در مقابل حملات، سینه سپر کند و بر روی صحنه نیز مدافع سیاست‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاست خارجه وسیاست داخلی دولتش باشد. این نوع تنهایی، خاصِ روحانی است، چرا که یاران خاتمی هر کدام در قامت شخص خاتمی قادر به پیشبرد گفتمان دوم خرداد بودند و فشار وارده توزیع می‌شد؛ در نتیجه درآن دوره گفتمان اصلاحات در مقابل فشارهای وارده قدرت هماوردی داشت. همراهی دستگاههای مختلف نظام با احمدی‌نژاد در چهار سال اول نیز موجب شد تا احمدی‌نژاد گرفتار تنهایی زود هنگام نشود. اما روحانی نه آن یاران هم قامت را دارد و نه آن همراهی دستگاه‌های مختلف را. بخش مهمی از دولتمردان کنونی چنان در لاک خود فرو رفته و آن چنان بی‌رنگ شده‌اند که هیچ تفاوتی با دولتمردان دولت احمدی‌نژاد یا رقبای آقای روحانی ندارند. هیچ گونه تعصب، غیرت، وموضع گفتمانی در بخش مهمی از دولتمردان فعلی مشاهده نمی‌شود. مشی آنان، به بهانه اعتدال، آنچنان است که به آسانی با هر گفتمان و پاد گفتمان دیگری نیز قابل جمع می‌باشد. گر چه صدای حمایت آقایان هاشمی و خاتمی لاینقطع در دفاع از دولت روحانی تی‌تر روزنامه‌ها می‌شود، ولی بی‌تفاوتی و بی‌تعصبی برخی از دولتمردان، تنهایی روحانی را تشدید کرده است. روحانی یا باید به مانند احمدی‌نژاد و خاتمی روی صحنه بازیگر باشد و یا باید همچون هاشمی پشت صحنه نقش آفرینی کند. او نمی‌تواند همزمان پشت صحنه بر سر شعار‌هایش بماند و آن‌ها را عملی کند و در عین حال روی صحنه هم ترکش‌ها را به جان بخرد. همکاران و تیم همراهش باید ضربه گیر روی صحنه باشند. او نبایست به تنهایی تمام اضلاع گفتمانی‌اش را فریاد بزند. هر کدام از وزرا، معاونین، استانداران و...‌ باید ضلعی از گفتمان اعتدال را بر عهده گیرند و به پیش ببرند. اما واقعیت صحنه نشان می‌دهد که او خود به تنهایی در جایگاه گفتمان سازی و همزمان مهندسی گفتمان و مجری نقش آفرینی می‌کند. به طور طبیعی این وضع تداومی ندارد، چرا که انرژی وی محدود و هزینه این تنهایی سرسام آور است. بخشی از بی‌رحمی و بالا گرفتن حملات مخالفین دولت، نتیجه تنها ماندن روحانی است. به نظر نگارنده درمان این تنهایی در دست خود روحانی است. او باید برای برون رفت از شرایط کنونی، تدبیری بیندیشد و هزینه سرسام آور ادامه راه را نپردازد و این بار را یک تنه بر دوش نکشد. روحانی خوب می‌داند که هنوز وقت باقی است. این در حالی است که علی شکوری‌راد در گفت‌وگو با شرق به بررسی «تشابه و تفاوت دوران دولت‌های اعتدال و اصلاحات» پرداخته و نوشته است: «بدنه اجتماعی» یا «هوادار» اصطلاحی است که به جرات می‌توان گفت با انتخابات دوم‌خرداد ۷۶ رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. این طیف که علاوه بر کنشگران سیاسی، فعالان بخش‌هایی که تا به آن روز کمتر مورد توجه قرار گرفته بودند را شامل می‌شد، با ورود سیدمحمد خاتمی به عرصه رقابت جان تازه‌ای گرفت. این بدنه اجتماعی با حضور فعالان سیاسی، اجتماعی و جوانان و زنان شکل جدید حیات خود را برای طرح خواسته‌ها، انتظارات و البته تغییرات در سطوح قدرت آغاز کرد. به این شکل بدنه هوادار وارد معادلات سیاسی شد از آن زمان تا به امروز نقش موثری در روندهای سیاسی ایران یافته است. حسن روحانی هم در شرایطی توانست نتیجه رقابت خرداد ۹۲ را ازآن خود کند که این بدنه اجتماعی پس از مدتی بلاتکلیفی، وزن خود را در کفه ترازوی او گذاشت شکوری راد درباره شباهت‌های میان روزهای پس از دوم خرداد ۷۶ و این روز‌ها گفته است: آقای خاتمی به طور مشخص با نام اصلاحات به صحنه انتخابات وارد نشدند. شروع کار آقای خاتمی با یک‌سری حرف‌های جدید بود. این حرف‌های جدید، تقریبا یک‌سال‌ونیم بعد از حضور ایشان در قدرت به‌عنوان اصلاحات نمود پیدا کرد. یک‌سری حرف‌ها و شعار‌ها بود که تحقق آن‌ها نیازمند یک‌سری اصطلاحات بود که به مرور عنوان اصلاحات به آن داده شد. این عنوان اول در ادبیات بین‌الملل به‌کار برده شد و بعد وارد ادبیات سیاسی داخل کشور شد. الان هم وضع همین‌گونه است. آقای روحانی یک‌سری حرف‌هایی زد که این حرف‌ها مطالبات مردم بود. مردم خواهان تغییر بودند. حالا برخی از مطالبات سیاسی است، برخی اقتصادی و برخی هم در زمینه سیاست خارجی یا حقوقی است. این خواسته‌ها در شرایط کنونی از زبان آقای روحانی شنیده می‌شود. از طرفی احساس اصلاح‌طلبان این بود که اگر در شرایط آن زمان سطح مطالبات خود را پایین بیاورند و امکان تحقق‌‌ همان مطالبات را افزایش دهند، این به نفع کل روند اصلاحات است. بنابراین انتخاب آقای روحانی درست شبیه انتخاب آقای خاتمی در سال ۷۶ است. شعار‌ها و خواسته‌ها‌‌ همان چیزهایی است که اصلاح‌طلبان از گذشته می‌خواستند. به خصوص به دلیل عقبگردی که در دوره احمدی‌نژاد نسبت به روند اصلاحات دوره آقای خاتمی صورت گرفته بود، این مطالبات به نقطه اول یا حتی قبل از شروع آن برگشت. این تغییر شرایط اسمش اصلاحات است، اصلاحات یا از نوع اصلاحات آقای خاتمی، یا از نوع آقای روحانی. بنابراین اگرچه آقای روحانی عنوان اصلاح‌طلب نداشته اما حرف‌های او از جنس اصلاح‌طلبانه است و مورد اقبال هم قرار گرفته است. پاتک ناموفق بانک مرکزی به آشفته بازار ارز روزنامه شهروند، کارنامه مرکز مبادلات ارزی و رویای ارز تک‌نرخی را بررسی کرده و نوشته: سال‌های ۹۰ و ۹۱ در تقویم اقتصادی ایران، سال‌هایی استثنایی بود؛ در همین دو سال میزان درآمد ملی به شدت سقوط کرد و در کنار آن تورم سر به آسمان گذاشت و قیمت‌ها را بالا کشید؛ چرا که ارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی آن‌قدر پایین رفت که اقتصاد ایران به حاشیه برود. یکی از اولین و مهم‌ترین بازارهایی هم که درنتیجه این وقایع و تحریم‌ها، هجوم صاحبان نقدینگی را تجربه کرد، بازار ارز بود که زلزله بزرگ قیمتی را تجربه کرد و نماد بیرونی‌اش را در چهارراه استانبول دید. اما در این میان، نمی‌توان از سیاست‌های شتاب‌زده و رنگ‌به‌رنگ بانک مرکزی، در پیدایش نوسان‌های شدید قیمتی عبور کرد که موثر واقع شد. زیرا کفه تقاضا در بازار سنگین‌تر از عرضه شد و عرضه‌های قطره‌چکانی بانک مرکزی هم به داد متقاضیان نرسید تا افزایش ارزش برابری دلار به ریال سرعت بگیرد و از‌ هزار به سه و حتی چهار‌هزار تومان هم نزدیک شود. اما در این میان، خبر‌ها از تسری واسطه‌گری از بازار به بانک مرکزی حکایت داشت و‌‌ همان روز‌ها می‌گفتند بانک مرکزی برای جبران کسری بودجه خود، دلار را با قیمت تقریبا آزاد به بعضی صرافی‌ها می‌فروخت و از اختلاف قیمت نقدینگی جذب می‌کرد. در‌‌نهایت وقتی رشد قیمت ارز، جان همه را به لب رساند بانک مرکزی بالاخره تصمیم گرفت فکری برای ارز کم و تقاضای فراوان بکند. این درحالی بود که بازار سرمایه به شدت در تلاش بود در‌‌ همان روز‌ها مجوز تأسیس بورس ارز را بگیرد و دامنه حضور خود را بعد از بازار تأمین مالی به بازار ارز افزایش دهد. بانک مرکزی که در حوزه تأمین مالی و تسهیلات داوطلب شراکت با بازار سرمایه بود؛ در بازار ارز هیچ میلی به شراکت نشان نمی‌داد و در برابر این پیشنهاد که روی میز اقتصاد وقت قرار داشت، سیاست سکوت در پیش گرفته بود؛ اما پرواضح بود که در مقابل این تک به دنبال یک پاتک است. یعنی ضد حمله‌ای به نام مرکز مبادلات ارزی. به هر حال در شرایطی که کالاهای وارداتی براساس نیاز داخلی اولویت‌بندی شده بودند، بانک مرکزی طرح مرکز مبادلات ارزی را با حمایت وزارت صنعت، معدن و تجارت به مرحله اجرا رساند تا پرونده بورس ارز عملا دوباره به بایگانی وزارت اقتصاد فرستاده شود. برای محکم‌کاری هم هیچ‌کدام از دو مجری فرصت را از دست ندادند و اتاقی در یکی از ساختمان‌های وزارت صنعت به این مرکز اختصاص یافت تا ارز مبادله‌ای به قیمتی ارزان‌تر در اختیار گروهی قرار بگیرد که واجد شرایط بودند. بانک مرکزی هم هر روز قیمت مبادله‌ای ارز در این مرکز را اعلام می‌کرد تا شاید به مرجعی برای قیمت‌گذاری بازار آزاد تبدیل شود هرچند که بازار معمولا در این میان راه خود را می‌رفت و نرخ‌ها براساس سیاست‌های کلان‌تر به خصوص در حوزه سیاسی تعیین می‌شد. از سوی دیگر دریافت‌کنندگان و متقاضیان هم می‌گفتند دو نرخ آزاد و مبادله‌ای تفاوت ناچیزی با یکدیگر دارند و البته بروکراسی اداری هم کار را برای دریافت همین ارز کمی ارزان‌تر دشوار می‌کند. به همه این‌ها هم باید اضافه کرد قیمت‌هایی که باید تک‌نرخی می‌شد اما نشد. در چنین شرایطی پرسش این است که می‌توان عملکرد مرکز مبادلات ارزی را موفق ارزیابی کرد یا باید آن را هم در لیست طرح‌ها و ایده‌هایی ناپخته و عجولانه‌ای جای داد که دولت نهم و دهم آغاز کرد اما نتوانست به سرانجام برساند؟ محسن مولایی عضو انجمن قطعه‌سازان خودرو درباره تجربه خودش به‌ عنوان یک تولیدکننده از مرکز مبادلات ارزی به شهروند گفت: در فهرست اولویت‌هایی که مشمول دریافت ارز مبادله‌ای قرار می‌گرفتند، فعالان صنعت خودرو جایی نداشتند ارزی هم که قرار است تعلق بگیرد هنوز به دستمان نرسیده اما وقتی ‌سال گذشته به این مرکز معرفی شدیم گفتند پرونده خود را تحویل دهید بعد از ۶ ماه نوبت به شما خواهد رسید. ما هم عطای ارز مبادله‌ای را به لقایش بخشیدیم و نیاز خود را از بازار آزاد تهیه کردیم. او این‌چنین پروسه‌ای را برای دریافت ارز «دریوزگی» توصیف کرد و افزود: ارز مانند هر کالایی باید به قیمت واقعی فروخته شود اگر ارز سه‌هزار تومان قیمت دارد به‌‌ همان قیمت بفروشند اگر ارزشش بیشتر است با پذیرفتن تبعات‌‌ همان نرخ را اعلام کنند چون تنها در این صورت است که تولید جان می‌گیرد و امکان رقابت در بازار جهانی را به دست می‌آورد. مولایی تصریح کرد: اگر تمام فعالیت‌های اقتصادی دولت قبل را منفی هم در نظر بگیریم فرآیندی از تصمیم‌گیری‌ها که به افزایش قیمت ارز منجر شد، در‌‌نهایت تولید را نجات داد چون تا پیش از آن کالاهای خارجی به خصوص چینی‌ها توان رقابت را از تولید داخلی گرفته بودند اما امروز ما می‌توانیم با توجه به محاسبه واقعی‌تر قیمت، با آن‌ها رقابت کنیم. این تولید‌کننده با اشاره به ماهیت مرکز مبادلات ارزی تأکید کرد: این مرکز یا هر مرکز دیگری از این دست ازجمله بورس ارز مادامی که به دو یا سه نرخی شدن قیمت‌ها منجر می‌شود نتیجه‌ای جز بروکراسی و فساد ندارد. شاهین شایان‌آرانی کار‌شناس اقتصادی اما ایده راه‌اندازی مرکزی برای مبادلات قانونمند و نظام‌مند را درست و قابل دفاع دانست هرچند که نحوه اجرای آن را با توجه به بروکراسی مورد انتقاد قرار داد. او به «شهروند» گفت: قرار بود این مرکز با فعالیت خود در‌‌نهایت زمینه ایجاد بازاری تک‌نرخی را فراهم کند اما نتوانست به چنین هدفی دست یابد. او افزود: درحال حاضر معاملات کلان که معمولا به صورت حواله‌ای صورت می‌گیرد، در مرکز مبادلات ارز سروسامان می‌یابد اما مبادلات خرد به صرافی‌ها ارجاع داده می‌شود. آرانی، ایده تأسیس بورس ارزی که زیر نظر بازار سرمایه اداره شود را نیز رد کرد و افزود: ارز چون در قالب بازار پول قرار می‌گیرد قاعده کلی آن است که هر بازاری در این حوزه زیر نظر بانک مرکزی فعالیت کند نه بازار سرمایه. ضمن این‌که در ایران مسئولیت ایجاد ثبات در بازار ارز برعهده همین بانک است. به گفته او در دیگر کشورهای دنیا هم بازار ارز از طریق گروهی از نهاد‌ها که زیر نظر بانک مرکزی فعالیت می‌کنند، ساماندهی می‌شود به‌عنوان مثال در آمریکا صرافی‌ها وجود ندارند یعنی عمده مبادلات ارزی در بانک‌هایی که مجوز معامله ارزی دارند، صورت می‌گیرد. این به معنای انتقال صرافی‌ها به درون شبکه بانکی است. شایان‌آرانی ادامه داد: در روش دیگر معاملات عمده در بانک‌ها انجام می‌گیرد و مبادلات کوچک‌تر به صرافی‌ها انتقال می‌یابد. درحال حاضر هم در ایران مرکز مبادلات ارزی‌‌ همان نقشی را ایفا می‌کند که در شیوه دوم برعهده بانک‌هاست. او با تأکید بر این‌که چنین تمرکز معاملاتی در یک مرکز را تأیید می‌کند افزود: موفقیت این مرکز البته منوط به اعمال نظارت صحیح و متمرکز، حذف بروکراسی اداری و البته حرکت به سوی تک‌نرخی شدن است چون مادامی که چند نرخ برای معاملات وجود داشته باشد، وجود فساد غیرقابل اجتناب خواهد بود. موفقیت مرکز مبادلات ارزی؛ البته منوط به اعمال نظارت صحیح و متمرکز، حذف بروکراسی اداری و البته حرکت به سوی تک‌نرخی شدن است چون مادامی که چند نرخ برای معاملات وجود داشته باشد، وجود فساد غیرقابل اجتناب خواهد بود. در آمریکا صرافی‌ها وجود ندارند یعنی عمده مبادلات ارزی در بانک‌هایی که مجوز معامله ارزی دارند، صورت می‌گیرد این به معنای انتقال صرافی‌ها به درون شبکه بانکی است. برخی نمایندگان مجلس آرزوی شکست مذاکرات را دارند شهروند سخنان نایب‌رئیس دوم مجلس را مورد توجه قرار داده که گفته: بنده ۱۶‌سال در مجلس شورای اسلامی با روحانی همکاری نزدیک داشته‌ام و با قاطعیت می‌گویم «اعتدال»، «خردگرایی»، «عقلانیت» و «عمل فراجناحی» که حسن روحانی به‌عنوان شعار انتخاباتی خود از آن‌ها سخن گفت نه فقط شعار بلکه در «جوهره و خمیرمایه» وجود او عینیت دارد. محمدرضا باهنر در جمع اعضای جامعه اسلامی مهندسین اصفهان با اشاره به افراط‌گرایی برخی جریانات سیاسی افزود: با وجود آنکه احترام به موجودیت گروه‌های افراطی از هر دو دسته اصلاح‌طلب و اصولگرا واجب و ضروری است اما آنچه همه گروه‌ها و جریانات سیاسی باید به آن توجه کنند این است که مصلحت کشور در دور نگه ‌داشتن گروه‌های تندرو و رادیکال از میدان تلاش و کوشش و تصمیم‌گیری است؛ چراکه این افراد به اسم دفاع از اصل انقلاب اسلامی به دشمنی و پرخاشگری دست می‌زنند، درحالی‌که به فرموده مقام معظم رهبری، «بصیرت شناخت دوست و دشمن» را ندارند و فارغ از یک زمان‌شناسی درست و منطقی به تخریب‌گری علیه دیگران اقدام می‌کنند. عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به فیلم مستند «من روحانی هستم» اظهار کرد: هر چند در این فیلم سعی شده تا بنا بر مستندات دقیق و معتبر، شخص روحانی بر اساس رفتار او به مخاطب شناسانده شود، بنده اعتراض و ادعای مسئولان دولت مبنی بر انحراف‌سازی هدفمند و غرض‌ورزانه را به این مستند وارد می‌بینم چراکه بخش‌های این فیلم مانند تکه‌های پازلی است که نابجا و در ساختاری ناپسند در کنار هم قرار گرفته و قصد داشته‌اند تصویری را از رئیس دولت یازدهم به نمایش بگذارند که مورد پذیرش دولت و دوستداران آن نیز نیست. دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین در پاسخ به پرسش دیگری درباره دلیل حضور نمایندگان در همایش‌های «دلواپسیم» تصریح کرد: مجلس محل همه بحث‌های سیاسی ازجمله مسأله آب، سیاست داخلی، سیاست خارجی، دلواپسیم و دلاوریم است و این‌که نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای اظهارعقیده درباره موضوعات متنوع کشوری مورد انتقاد قرار بگیرند، موضوع درستی نیست؛ هرچند من این موضوع را نیز کتمان نمی‌کنم که برخی نمایندگان مجلس در آرزوی شکست کامل مذاکرات هسته‌ای ایران با ۱+۵ هستند. ابتکار نیز مانند دیگر روزنامه‌های هوادار دولت به برگزاری همایش تازه منتقدین دولت پرداخته و در مطلبی با تیتر «موج تازه دلواپسی» نوشته: اگرچه عنوان «دلواپسیم» که در اولین همایش مخالفان تصمیمات هسته‌ای دولت برگزار شد، آن قدر به طنز و جدی تکرار شد که گویی کارکردی را که سامان دهندگان آن همایش داشتند، محقق نکرد. اصطلاح دلواپسی در هفته‌های گذشته به گونه‌ای دستمایه تحلیل، تفسیر، یادداشت، گزارش و اشکال دیگر رسانه‌ای قرار گرفت که شکلی طنزآمیز به خود گرفت. ‌گاه نیز به طعنه مخالفان این گروه بدل شد که پاسخ دکتر محمد جواد ظریف به نمایندگان مخالف دولت در مجلس نمونه مشهور آن است. وزیر خارجه در آن جلسه گفته بود «ما دلاوریم نه دلواپس». اکنون برخی از مخالفان دولت در صدد برگزاری همایشی هستند، که برخی از سخنرانان همایش دلواپسیم قرار است در آن سخنرانی کنند و آن گونه که خبرگزاری فارس گزارش داده، قرار است در‌‌ همان محلی انجام شود که همایش پیشین برگزار شده بود. اما گویی دست اندرکاران این همایش طعنه محمد جواد ظریف را گرفته و قرار است که با آن‌‌ همان برخوردی را داشته باشند که مخالفان همایش دلواپسیم داشتند. آنان عنوان همایش خود را «دلاوریم» گذاشته‌اند. موضوعی که برخی از رسانه‌ها با عنوان همایش دلواپسیم شماره (۲) از آن یاد کرده‌اند. فارس خبر داد که همایش «دلاوریم» همزمان با سالروز فتح خرمشهر با حضور حجج الاسلام علم‌الهدی و پناهیان، سردار کوثری، ۳۱۳ خانواده شهدا و جمعی از فاتحان خرمشهر و دلاوران عرصه هسته‌ای در لانه جاسوسی سابق آمریکا برگزار می‌شود. بنا به خبر این خبرگزاری در این همایش که قرار است سوم خرداد ماه از ساعت ۱۶: ۳۰ در سالن بصیرت سازمان بسیج دانشجویی (لانه جاسوسی سابق آمریکا) برگزار شود، خانواده شهدای طهرانی مقدم، دستواره، صفوی، کلانتری، سمیع‌خانی، جولایی، آب‌شناسان، ‌نامجو، کلهر، صیادشیرازی، پازوکی، قهاری، ‌مددخانی،‌ خلیلی، کاوند، احمدی روشن، ستاری، زین‌الدین و... نیز حضور خواهند داشت. راز دوم خرداد مهدی رحمانیان مدیرمسئول شرق یک روز پس از سالگرد دوم خرداد، نوشت: روزهایی در تقویم هر ملتی وجود دارد که نقطه عطف تاریخ آن ملت به ‌شمار می‌آیند. روزهایی که خود مبدأتاریخی می‌شوند. دوم خرداد نیز یکی از این مبادی است که پس از گذشت ۱۷سال از انتخابات ریاست جمهوری هفتم و‌انتخاب سیدمحمد خاتمی در آن روز همچنان محل بحث مخالفان و موافقان است. اگر راز این اهمیت را در‌انتخابات ریاست‌جمهوری بدانیم قبل و بعد از این تاریخ چند انتخابات مهم از این دست در کشور رخ داده است و اگر انتخاب سیدمحمد خاتمی را علت این برجستگی بدانیم ایشان نیز یکبار دیگر در خرداد چهار سال بعد یعنی سال ۱۳۸۰ با رای بالاتری انتخاب شدند، ‌پس نه انتخابات ریاست جمهوری و نه انتخاب سیدمحمد خاتمی نمی‌تواند سرّ این اهمیت و برجستگی باشد. علت واقعی ماندگاری دوم خرداد۷۶ در حافظه‌ جمعی ایرانیان را باید در این نکته جست‌وجو کرد که این روز، نه پیشتازی یک نامزد بلکه‌پیروزی یک «گفتمان» بود. گفتمانی که نیاز آن روز تاریخ ایران بود و اینک نیز با تمامی فراز و نشیب‌ها، در زمره راهکارهای برگزیده مردم برای رسیدن به وضعیت مطلوب است. در واقع، برخلاف اغلب انتخابات دیگر که با آمدن رییس‌جمهور جدید، ظهور و با رفتنش، افول می‌کند، حماسه دوم خرداد، پس از وداع خاتمی با قوه‌مجریه، از رونق نیفتاد و به‌دلیل پایگاه مردمی نیرومندی که داشت همچنان تاثیرگذار و بحث‌برانگیز است. مردم موتور محرک گفتمان اصلاحات هستند و تا زمانی که باور آنان به این راهکار پابرجا بماند؛ دوم خرداد هم با مراسم و بی‌مراسم بزرگداشت، مورد اقبال خواهد بود. سعید حجاریان نیز در یادداشتی با تیتر «خرداد۷۶ قرار نبود پیروز شویم» برای آرمان نوشته: «اصلاحات زنده است.» در زنده و پویا بودن اصلاحات نباید شک داشت اما اصلاحات فرآیندی آماده نیست بلکه باید خشت بر روی خشت گذاشت و برای رسیدن به آن تلاش کرد. تشکیلات و سازمان از نیازهای ضروری کار کردن است و در کنار آن باید مدنظر داشت که تشکیلات تنها در حزب خلاصه نمی‌شود. پیش از همه باید به این سؤال پاسخ داد که آیا کار تشکیلاتی، در فعالیت حزبی خلاصه می‌شود که پاسخ آن به یقین منفی است. در کنار فعالیت‌های حزبی باید فعالیت سمن‌ها، امور عام‌المنفعه و نظایر آن‌ها را هم مورد توجه قرار داد چرا که این مولفه‌ها می‌تواند بستری برای ایجاد سازمان و تشکیلات باشند. اصلاحات نیاز به تلاش فوق‌العاده و زمان دارد. برای رسیدن به اصلاحات باید کار کرد که اگر کاری صورت نگیرد، در مدت طولانی هم اتفاقی رخ نخواهد داد. اصلاحات به صورت بالقوه پایگاه دارد، اما فعلیت ندارد. مردم کشورمان هم بیش از همه تشنه احساس برخورد اصلاح‌طلبانه و متعادل هستند؛ به عبارتی می‌توان این نیاز را اینگونه تفسیر کرد که مردم میانه‌روی ایران کاراکتری مانند سیدمحمد خاتمی را می‌پسندند و اگر او در صحنه حضور نداشته باشد، به دنبال فرد دیگری با‌‌ همان ویژ‌گی‌ها هستند چون به این نتیجه رسیده‌اند که سیدمحمد خاتمی ‌نقطه تعادلی در جامعه است اما در کنار آن نباید برخی انتقادات به عملکرد خاتمی را فراموش کرد که بررسی و رفع آن‌ها به تسریع در رسیدن به اصلاحات کمک خواهد کرد. نکته دیگری که همواره باید مدنظر اصلاح‌طلبان قرار گیرد این است که بدانند هدف از شرکت در انتخابات، الزاما پیروزی نیست. در انتخابات سال۷۶ که همگان آن را پیروزی بزرگ جریان اصلاح‌طلب می‌دانند، اصلا قرار نبود که پیروز شویم، هیچ تصوری هم برای پیروزی وجود نداشت بلکه هدف این بود ۵ یا ۶میلیون رای به نفع کاندیدای اصلاح‌طلبان به صندوق ریخته شود تا بتوانند پس از آن انتخابات فعالیت خود را ادامه دهند. بنابراین فعالیت در انتخابات الزاما با هدف پیروزی نیست. از سوی دیگر این نکته نباید فراموش شود که اصولگرایان را نباید از اصلاح‌طلبان تفکیک کرد چون آن‌ها هم اصلاح‌طلب هستند هرچند ابراز نمی‌کنند. اصلاح‌طلبان و اصولگرایان می‌گویند مشکلاتی وجود دارد و این نقطه مشترک بزرگی بین دو جریان سیاسی کشور است اما عده‌ای می‌گویند باید سریع وارد عمل شد و اصلاح‌طلبان می‌گویند که اگر توان دارید، بروید و عمل کنید اما ما نیستیم. اصلاح‌طلبان می‌گویند مشکل هست و باید این مشکلات را حل کرد که در این زمینه موضع اصلاح‌طلبان با اصولگرایان تفاوتی ندارد بنابراین می‌شود با آن‌ها صحبت کرد و اشتراکات را یافت.

:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , اقتصادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 831
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 3 خرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
(زندگی زیباست ای زیبا پسند در های غم را بر رویت ببند) زندگی و واژه های بس عجیب هر چه خالی میتوانی توببند؟! روزها را با شادی وشور نشاط طی کن وهر کس که میبینی بخند گاه از فرط سرمستی عزیز چشمهایت را به روی سر ببند؟! هرکسی کو ببیند احوال تو را در دلش گوید دل خوش یک سیر چند النهایه این دم واین لحظه را نیک غنیمت دان بارت را ببند حال بار وتوشه دنیا که هیچ ای رفیق ره توشه عقبی ببند چون ودیعی میسراید این شعر را باز هم تا میتوانی تو بخند؟!

:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 863
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 1 خرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
امپراطور يونان به کوروش بزرگ گفت: ما براي شرف می جنگيم شما براي پول. کوروش پاسخ داد: هرکس براي نداشته هايش مي جنگد.

:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 754
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 1 خرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

هفت روز هفته ام درهم گذشت         باز هم روزهایم سرهم گذشت!

چون که پلک برهم زدم یک  لحظه ای       مثل طوفانهای  فصلی گذشت!

گفته بودم با خودم این فصل را              با تفکر در مراد ومعرفت  خواهم گذشت

صد هزاران روز از سال وماه و قرن را                  چون به دنیا میرسی باید گذشت

هر چه می اندیشم وفکر میکنم                      چون کم اوردم در این شعر میباید گذشت؟!

یا لطیف



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 1067
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 27 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

چشمانم پلک مزنند باز  بسته باز بسته

خودم را در سرزمینی می بینم      که مردمانش همه هر روز تشیع می شوند برشانه های  متظاهران به غم درحالیکه:

هیچکس از دل دیگری خبر ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 783
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
 پیشاپیش وپساپس روز ما موجودات خوش تیپ، زیبا،دوست داشتنی،حساس،عاقل،مدیر،مدبر،خلاق،فداکار،ایثارگر،ولخرج،دست ودلباز، مومن،متقی،فعال وساعی،کم توقع،انقلابی!!!همیشه درصحنه!!!!!!بخشنده وبزرگوار،متین وبا وقار ،پر هیمنه وجذبه( دیگه صفت مثبتی به ذهنم نمیرسه!!!!)  خیلی خیلی خیلی مبارک  چون خبری نیست خودم پیش دستی کنم؟!!!!!!!





:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 791
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

زندگی کتابی است پر ماجرا
هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز . . .


مثل ساحل آرام باش
تا مثل دریا بی قرارت باشند . . .

جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار
که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست . . .


یک دوست وفادار تجسم حقیقی از جنس آسمانی هاست
که اگر پیدا کردی قدرش را بدان . . .

همیشه خواستنی ها داشتنی نیست
همیشه داشتنی ها خواستنی نیست . . .

بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا . . .


به کم نور ترین ستاره ها قانع باش
چراکه چشم همه به سوی پر نور ترین ستاره هاست . . .

فکر کردن به گذشته
مانند دویدن به دنبال باد است . . .

کسی که به فکر درست کردن آینده خودش نیست
نمیتونه آینده کسی باشه . . .

آدمی ساخته افکار خویش است
فردا همان خواهد شد که آنروز به آن می اندیشد . . .

امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار
شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد . . .




:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 784
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
 خدا قوت خسته نباشی دلاور پایداری
setunax82.jpg


:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 719
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:تگرگ+عکس+گناباد,
 
:: 13:6 ::  نويسنده : علی رضا عصاری شهری



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 895
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

مقارن ساعت سه بعد از ظهر جمعه 5/2/ 93کودکان بیگناهی که مشغول سرسره بازی در پارک آبشار کاخک  بودند به آسمان پر کشیدند وملکوتی شدند.نمیدانم گناه این بیگناهان چه بوده وسرنوشت چرا برای انان وخانواد هایشان اینگونه رغم خورده است وخدا میداند وبس.اما این نکته که بی مبالاتی وبی احتیاطی  وبی مدیریتی از عوامل وقوع چنین حوادثی است بر هیچ بنی بشری پوشیده نیست.  سنگ بنای پارک آبشار کاخک در زمانهای شهرداری جناب مهندس علایی گذاشته شد ودر زمان اقای مهندس غفوری توسعه یافت(که زحمات قابل تقدیری داشتند) وهنوز هم نیمه کاره است.اما سوال اینجاست که ایا صرف در امد زایی وجمع اوری پول برای شهرداریها هدف است  یا اینکه این در امدها برای بهبود خدمات وامکانات وتسهیلات زندگی در هر شهر است.ظاهرا هرکس در هر نقطه ای شهردار میشود فقط وفقط هدف اول را افزایش در امد شهرداری در نظر میگیرد وبقیه مسائل در مراحل بعد میبیند.اقای شهرداریکه ورودی برای پارک میگیرید نباید برای امنیت واسایش وتجهیزات مستقر در ان پارک عوامل ایمنی وفنی واجرایی ونظارتی را کنترل کنید.این ورودی گرفتن شما برای پارک آبشار چه معنایی داردالبته این طبیعی است که وقتی اتفاقی می افتد همه منتقد میشوند اما ان سرسره بزرگ  بدون مهار وحصار انهم در منطفه بادخیز کاخک  را من  دیدم.در نگاه اول متوجه غیر استاندارد بودن ان شدم.در نسیمی متلاطم بود .اما کودک فقط به بازی فکر میکند وصاحب سرسره به درآمد.القضا این اتفاق برای مردم شهرستان گناباد وکاخک باعث ناراحتی وتاثر است وجای این سوال باقی است که گناه این کودکان چه بوده است که قربانی  شدند.من بعنوان یک شهروند به خانواده این عزیزان تسلیت میگویم و از خداوندبرایشان صبر جزیل خواهانم .ما نیز  از این حادثه همچنان در بهت وحیرتیم . 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 737
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 10 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

معلم تو را سپاس : ای آغاز بی پایان ، ای وجود بی کران ، تو را سپاس .ای والا مقام ، ای فراتر از کلام، تورا سپاس. ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی سپاست می گویم، تو را به اندازه تمام مهربانی هایت سپاس می گویم . ای نجات بخش آدمیان از ظلمت جهل و نادانی،ای لبخندت امید زندگی و غضبت مانع گمراهی تو را سپاس می گویم . این تویی که با دستان پر عطوفتت گلهای علم و ایمان را در گلستان وجود می پرورانی و شهد شیرین دانش را به کام تشنگان می ریزی. پس تو را ای معلم به وسعت نامت سپاس می گویم . همان نامی که چهار حرف بیشتر ندارد ، اما کشیدن هر حرف و صدایش زمانی به وسعت تاریخ نیاز دارد.سبز باشید وپایدار معلمان روزگار

 

کارت پستال های تبریک روز معلم

 

کارت پستال های تبریک روز معلم

 

کارت پستال های تبریک روز معلم

 

کارت پستال های تبریک روز معلم

 

کارت پستال های تبریک روز معلم

 

کارت پستال های تبریک روز معلم

 

کارت پستال های تبریک روز معلم

 

کارت پستال های تبریک روز معلم

 

کارت پستال های تبریک روز معلم

 

کارت پستال های تبریک روز معلم



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 793
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 10 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

سفر سید محمد حسن ابوترابی به گناباد حاشیه ای نیز داشت. به نقل از یکی از اعضای شورای اسلامی شهر گناباد قرار بود مراسم کلنگ زنی اولین پارکینگ طبقاتی شهرستان در ساعت 18:30 امروز با حضور نایب رئیس مجلس زده شود که به دلیل تاخیر ایشان این مراسم به بعد از سخنرانی مصلی موکول شد. بعد ازنماز مغرب و عشا و سخنرانی در مصلی نیز فقط مدت کوتاهی نایب رئیس مجلس در محل احداث این پارکینگ حضور یافت و کلنگ این پروژه به دست ایشان بر زمین نخورد که گلایه ی عضوشورای شهر گناباد را به همراه داشت.

 ابوالقاسم شفیعی در جمع مردم در حالی که نایب رئیس مجلس محل را ترک می کرد از امام جمعه گناباد و فرماندار این شهرستان دعوت می کرد که در مراسم حضور داشته باشند گفت : برای شرکت نایب رئیس مجلس در مراسم کلنگ زنی برنامه ریزی شده بود و دلیل به هم خوردن برنامه مشخص نیست.

اما ابوترابی در موقع سوار شدن ماشین از این جمله  شفیعی نگران شد و به فرماندار توضیح دادکه این سفر به دعوت نماینده گناباد بوده و با برنامه انجام شده است .

 نماینده مردم شهرستانهای گناباد و بجستان نیز در مصلی گناباد گفت :برای شرکت حجت الاسلام ابو ترابی درمراسم کلنگ زنی پارکینگ طبقاتی بر نامه ریزی نشده بود.

 حجه الاسلام محمد رجایی گفت : اقای ابو ترابی ساعت یازده و نیم وارد مشهد شدند ،ملاقاتی با استاندار خراسان رضوی داشتند و بعد هم در جمع مردم شهرستانهای بجستان و گناباد حضور یافتند که جای تشکر و قدر دانی دارد.

 اما سر انجام کلنگ اولین پارکینگ طبقاتی در شهرستان گناباد که قرار است با مشارکت شهرداری و بخش خصوصی ساخته شود با حضور شهردار، فرماندار و سرمایه گذار آن "علی شریعت "بر زمین خورد.

 مهندس پاکدامن مجری این طرح گفت : این پارکینگ ظرفیت چهار صد خودرو را خواهد داشت و برای آن دوازده ملیارد تومان اعتبار در نظر گرفته شده است و پیش بینی می شود که تا پایان سال نود و سه به بهره برداری برسد..

نکته اضافه گناباد نیو:حتما کلنگ لیاقت بیشتری دارد چرا همیشه کلنگ بر زمین بخورد یک بار هم بیل  را برزمین بزنند وانگهی میهمان را که با کلنگ زنی خسته نمیکنند انهمه را امده اند که سخنرانی(حرف بزنند)بفرمایند. 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: برچسب‌ها: اخبار گناباد-شورای شهر ,
:: بازدید از این مطلب : 676
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 10 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
بازی مرگ برای کودکان! در شهربازی کاخک گناباد    
 
 
 
  
 
sorsoreسرسره بادی در پارک بازی کودکان در کاخک به دلایلی که هنوز اعلام نشده منفجر شد و 3 کودک خردسال در این حادثه کشته و زخمی شدند. به گزارش خبرنگار گناپا : کرامتی مسئول روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی گناباد با تائید این خبر اظهار داشت ؛ این حادثه در ساعت 15 امروز رخ داده و ارگانهای مربوطه هنوز خبری در مورد علت انفجار اعلام نکرده اند اما 3 کودک در این حادثه آسیب دیده اند .
وی افزود؛ مصدومین این حادثه بلافاصله به مرکز درمانی کاخک منتقل شدند که متاسفانه علی رقم تلاشهای انجام شده یک کودک 6 ساله جان خود را از دست داد و 2 کودک دیگر به بیمارستان بیدخت منتقل و بستری شده اند.


:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 770
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 6 ارديبهشت 1393 | نظرات ()