نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

دیگر از وفا میترسم دیروز سگ گله را با گرگی دیدم..............................



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 960
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 12 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

۵ مرداد ۱۳۹۲

 خودسوزی زنی جوانساعاتی قبل طی تماس با مرکز پیام اورژانس 115 گناباد مبنی بر خودسوزی زنی حدودا 30 ساله داخل پارکینگ منزل شخصی خود سریعا اکیپی از پایگاه 1شهری (امامت ) به محل حادثه اعزام شد .

 

دکتر جواد باذلی مدیر مرکز مدیریت حوادث شهرستان اظهار کرد: این حادثه روز شنبه 92/05/05 در ساعت 07:03دقیقه صبح رخ داد و هنگام رسیدن تکنسین های اورژانس به محل حادثه بیمار دچار سوختگی کامل شده بود و نیز جمود نعشی داشت که با توجه به علایم بیمار چندین ساعت از زمان فوت وی گذشته بود .
منبع: اورژانس گناباد



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 894
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 10 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

خواهشمندیم برای تبریک عیدفطر از کلمه کامل ,عید فطر مبارک است,استفاده کنید

اهالی شهر حیف نون در حال چیدن سفره هفت سین هستند.



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 738
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : پنج شنبه 10 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
 
بچه ها میخوام با واقعیت زندگی آشناتون كنم
.
.
.
.
.
.
بچه ها -----> واقعیت زندگی
واقعیت زندگی -----> بچه ها


:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 870
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

زن و شوهر پیری با هم زندگی میکردند. پیرمرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت

و پیرزن هرگز زیر بار نمیرفت و گله های شوهرش را به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.

این بگو مگوها همچنان ادامه داشت

تا اینکه روزی پیرمردفکری به سرش زد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خرو پف میکند و آسایش اورا  مختل کرده است.. ضبط صوتی  را آماده میکند و شب سروصدای خرناس های گوش خراش همسرش را ضبط میکند.

صبح پیرمرد شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او داردبه سراغ همسرش میرود و او را صدا میکند   غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است.

از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن لالایی آرامبخش شبهای تنهایی او میشود.

 قدر آدما و لحظات رو بدونیم تا روزی پشیمون نشیم

زندگی با هیچکی شوخی نداره



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1123
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

خدایا یک ماه روزه میگیریم تا حال فقرا رو درک کنیم

یک ماهم کلی پول بده تا حال اغنیا رو درک کنیم !!



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 967
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

نیا باران زمین جای قشنگی نیست!

من از اهل زمینم خوب می دانم که گل در عقد زنبور است ولی سودای بلبل دارد و پروانه راهم دوست می دارد.........



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 841
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
به خیالت نمیفهمم
یواشکی مرا در خاطرت مرور میکنی؟!
کاش تو مغرور نبودی ...
کـــــــــــاش ...!!!
♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥
هیچگاه نفهمیدم چه رازیست بین دل و دستم ؟
از دستم رفت ، به هرچه دل بستم …
 
♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥

وقتی به یکی زیادی تو زندگیت اهمیت بدی ؛

اهمیتتو تو زندگیش از دست میدی … .

به همین راحتی …

♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥

 

به بودن ها دیر عادت کن
و به نبودن ها زود ...
آدم ها نبودن را بهتر بلدند!...
 
♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥

گاهی زیر لب با خود زمزمه میکنم ،

کاش.. نقاش ماهری بودم

که در محبس تنهایی خود ، طرح چشمان تو را میکشیدم...

♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥

 

خستگی
همیشه به کوه کندن نیست
خستگی گاهی همین حسی ست
که بعد از هزار بار یک حرف را به کسی زدن،
داری
وقتی نشنیده است....

♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥

 

کثیــــــــــــف ترین چاپلوسی زمانیستــــــ
که مـــــــــــردی بخاطر طبیعـــی ترین نیازشـ

با دروغ به معصومی بگوید
دوستـــــــــــت دارم . . . !
 
♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥
می گویند دلتنگت نباشم!!!
خدای من!!!!!!
انگار به آب می گویند خیس نباش....


:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 959
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

دوباره تنها شده ام !

دوباره دلم هوای تو را کرده است !

خودکارم را از ابر پر میکنم !

و برایت از باران می نویسم !

به یاد شبی می افتم که تو را در میان شمع ها دیدم !

دوباره می خواهم به سوی تو بیایم !

تو را کجا می توان دید ؟!

در آواز شباویز های عاشق !؟ در چشمان یک آهوی مضطرب ؟!

در شاخه های یک مرجان قرمز

و یا در سلام دختر بچه ای که تازه نام تو را یاد گرفته است ؟!

دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند ، تا وقتی زنده ام ، برای تو نامه بنویسم !

برای تو نامه بنویسم و تو نامه هایم را بخوانی !

و همانند گذشته همه را بی جواب بگذاری !

و در برابره همه ی حرف های عاشقانه ام سکوت کنی !

و انگار نه انگار که وجود خارجی دارم !

و همچنان بی تفاوت باش نسبت به حرفهایم !

ای کاش می توانستم تنهایی ام را برایت معنا کنم !

و از گوشه های افق برایت آواز بخوانم !

می ترسم روزی نتوانم بنویسم و نتوانم نامه هایم را به تو برسانم !

و دفتر هایم خالی بمانند !

و حرف های نا گفته ام هرگز به دنیا نیایند !

می ترسم نتوانم بنویسم و تو ادامه ی سرود قلبم را نشنوی !

و می ترسم نتوانم بنویسم و آخرین نامه ام در سکوتی محض بمیرد !

و تازه ترین شعرم به تو هدیه نشود !

دوباره شب ، دوباره طپش این دل بی قرارم !

دوباره سایه ی حرف های تو که روی دیوار روبه رو می افتد !

دلم می خواهد تمام دیوارهای بین من و تو پنجره شوند

و من تو را در میانه چشمهایم بنشانم !

دوباره شب ، دوباره تنهایی و دوباره خودکاری که

با همه ی ابر های عالم پر نمی شود !

دوباره شب ، دوباره یاد تو که این دل بی قرار را بیدار نگاه داشته است

دوباره شب ، دوباره تنهایی ، دوباره سکوت ،و دوباره من و یک دنیا خاطره و غم دوری تو



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 907
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

هرگز  نمی‌شد  باورم          این  برف  پیری  برسرم
                    سنگین نشیند چنین          من بودم و دل بود ومی
                     آواز   من    آوای   نی          هر گوشه  می‌زد طنین
                                            ....................
                     اکنون     منم   حیران          ز  عمر   رفته  سرگردان
                                             ای خدای من
                                            ....................
                      با   این    تن   خسته          هزاران   ناله  بنشسته
                                              در صدای من
                                              ....................
ای      عشق    نافرجام    من   رفتی   کجا؟     ای   آرزوی   خام    من    رفتی    کجا؟
آن       دوره        آشفتگیهای       تو      کو؟     ای    عمر   نا آرام    من   رفتی    کجا؟
تو بخوان شب همه شب برایم ای مرغ  سحر     که دل  خسته من  درآمد  از سینه  بدر
تو  سبکبالی   و  من   اسیر   بشکسته  پرم     تو پراز شوری و من زعالمی خسته ترم
تو  بخوان،  تو بخوان،  به  گوش  اهل   جهان     که  خبر،  شود  از،  شتاب  این  کاروان



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 974
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 5 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

کتاب گردش ایام میگوید:

روزگاری که درقم طلبه بودم بعلت جوانی
وخامی وبی ارتباطی با جامعه معتقد بودم که فقط کسی که درقم باشد

 وروحانی باشد انسان ارزشمندی است. اما وقتی دردوره ای که دانشگاه

تهران بودم با شخصیت های با فضیلت روبروشدم فهمیدم که در خارج از قم

 ودراشخاص غیرروحانی هم اشخاص ارزشمند وجود دارند اما باز شیعه بودن

را شرط اصلی میدانستم. بعد با سفر به کشورهای عربی متوجه شدم که

بین سایر فرق اسلامی هم انسان ارزشمند یافت میشود پس از سفر به

اروپا به این نکته واقف شدم که در بین سایر مردم موحد نیز انسان ارزشمند

 وجود دارد. پس از آن در سفر ژاپن حادثه ای برایم رخ داد که برایم معلوم شد

 به معنی حقیقی فضیلت و انسانیت زبان و مکان و نژاد ومذهب و رنگ

نمیشناسد. زیرا در پایان سفرآمریکا و هنگ کنگ وارد ژاپن شدم, موقع

ازیهای المپیک بود که در ژاپن برگزار میشد و برایشان من که با لباس روحانی

بودم جالب بود و از من عکس و فیلم میگرفتند و.. ...

برای غذا به رستوران بسیار بزرگ و شلوغی رفتم و بعد چندین ساعت به

 جاهای دیگری رفتم ناگهان یادم امد که ساکم را که تمام زندگیم داخل آن بود

 را در آن رستوران جا گذاشته ام سراسیمه رفتم و با کمال ناباوری دیدم ساکم

 همانجا است و پیرمردی کنار آن نشسته است, اوگفت وقتی دیدم ساکت

را فراموش کردی با این که وقت دندان پزشکی داشتم ماندم تا بر گردی و

 وقتی از او تشکر کردم و گفتم خدا به شما اجرخواهد داد و او در جواب

گفت: من به خدا اعتقاد ندارم من به انسانیت معتقدم



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 1036
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 5 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

 1. جیباتوSearchمی کنه!

2. پولاتوDeleteمی کنه!

3. خانوادتوEditمی کنه!

 4. ارتباط با دوستاتوCut می کنه!

5. دفترچه تلفن موبایلتوScanمی کنه!

6. خوشیاتوCancelمی کنه!

7. آخرش هم مختHangمی کنه

میگی نه امتحان کن



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 725
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 5 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

                 

                    



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 925
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 5 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

به شدت مواظب خودتان باشید چنانچه کوچکترین مشکلی(چه مادی چه عشقی چه علمی چه قضایی چه هرچی) برای شما پیش بیایید هیچکس نیست به فریادتان برسد همه  ابراز همدردیها تظاهری بیش نیست.تنهای تنها هستید حتی اگر دور وبرتان مملو از به ظاهر انسان باشدیک کلام ختم کلام به غمخوارگی در جهان پشتتان  نخواراند کسی جز ناخن انگشتتان والسلام توصیه تمام



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 840
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 3 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

آن که احساس مرا نشنيد و رفت 

بهترين آواز من را چيد و رفت 

آن که از متن قشنگ شعر من 

طرح لبخند مرا دزديد و رفت 

آن که با تنهايي من سر نکرد 

از سکوت چشم من ترسيد و رفت 

آن که او شيرين ترين افسانه بود 

يک شبي در خواب من تابيد و رفت 

مثل يک دلشوره ي مبهم و گنگ 

حسرتي تازه به من بخشيد و رفت 

با من و در من هميشه زنده است 

گرچه بر احساس من خنديد و رفت.



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1036
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 29 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

در بخشیدن خطای دیگران مانند شب باش/در فروتنی مانند زمین باش/در مهر و دوستی مانند خورشید باش/هنگام خشم و غضب مانند کوه باش/در سخاوت و کمک به دیگران مانند رود باش/در هماهنگی و کنار آمدن با دیگران مانند دریا باش/خودت باش همانگونه که مینمایی/پس از تعمق در این هفت پند به این کلمات یک بار دیگر دقت کن:شب/زمین/خورشید/کوه/رود/دریا/و انسان زیباترین خلقت های آفریدگار .

برگرفته از وبلاگ مهشید میناگر



:: موضوعات مرتبط: علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1041
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

خوبی بادبادک اینه که
می‌دونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده
ولی بازم تو آسمون می‌رقصه و می‌خنده . . .
.
.
.
دل من یه روز به دریا زد و رفت / پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن / خودشو تو مرده ها جا زد و رفت . . .
.
.
.
احساس تو چون طراوت باران است
بر زخم شکوفه های گل درمان است
هر وقت که در هوای تو می چرخم
انگار نفس کشیدنم آسان است
.
.
.
نه تو می مــانی و نه
انــدوه
و نه هیچیـــــک از مردم ایــــن
آبادی…
به حباب نگـــــران لب یک رود
قســــم،
… و به کوتاهــــی آن لحظه شـــــادی
که گذشت،
غصــــه هم می گــــذرد،
آنچنــــانی که فقط خاطــــره ای
خواهـــد ماند…
لحظه ها عریاننــــد
به تن لحظـــه خود، جامه انــدوه
مپوشان هرگــــز
.

.
از دهکده ی چشم تو گذر کردم به شهر عشق
شهری که این غریبه در ان گم نمی شود …
.
.
.
همیشه سخت ترین سیلی را از
کسی میخوری که روزی بهترین
نوازشگرت بود…



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 1148
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
انتخابات ریاست جمهوری  ونتیجه آن برای کهنه کار ترین  وزبده ترین سیاست مداران ایران وکشور غیر قابل پیش بینی بود.تنها 48 ساعت مانده به روز رای گیری همه چیز تغییر کرد به سمتی که شاید خیلی ها نمی خواستند اینگونه شود ؟!نکته مهم در این انتخابات تاثیر رای جوانان ونتیجه عملکرد بسیار بد دولتهای نهم ودهم در همه حوزه ها بخصوص اقتصاد بود.مردم یارانه هایی را که چون چماق بر سر شان  فرود آمد وفقرا را فقیر تر کرد وباعث بروز  مشکلات معیشتی شد بعلاوه سایر بی برنامه گیها  بیاد آوردند وبا رای به فردی اصلاح طلب  بساط اصول گرایی مردم فریب را برچیدند.که صد البته اصول گرایان واقعی نیز این مشکلات را به جان ودل حس کردند.این تحلیل به دلایل این انتخاب از طرف مردم پرداخته است.

شبکه ایران /این روزها قضاوت ها وارزیابی های تحلیگران سیاسی در سطوح مختلف بیش از آنکه مبتنی بر واقعیات باشد، ایدئولوژیک و هنجاری است. آش سیاست این روزها به قدری شور شده که اصولگرایان پیروزی حسن روحانی را پیروزی اصولگرایی می نامند و اصلاح طلبان از دوم خردادی دیگر سخن می گویند. در این میان اما معدود تحلیل گرانی هستند که برای تحلیل پدیده های سیاسی نه از زاویه هنجار ها که از مجرای واقعیات به مسئله ورود می کنند. پرویز امینی این روزها پرچمدار چنین نگاهی به عرصه سیاست است؛ نگاهی که اولا سیاست را به عنوان یک حرفه کاملا تخصصی و پیچیده فرض می کند و ثانیا علایق ایدئولوژیکش را در قضاوت های سیاسی دخالت نمی دهد.
دکتر پرویز امینی، نویسنده کتاب جامعه شناسی 22 خرداد است، کتابی که مهمترین و در عین حال محکم ترین پاسخ آکادمیک به شبهه تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بود. تاثیر کتاب جامعه شناسی 22 خرداد و استفاده بهینه و کاربردی امینی از جامعه شناسی بر فضای نخبگان معارض جمهوری اسلامی غیر قابل انکار است. وی از چند ماه مانده به انتخابات 92، تلاش هایش را برای جا انداختن کلیدواژه «سیاست ورزی» در ادبیات سیاسی کشور آغاز کرد و کوشید تا شاید برای اولین بار در ایران از متون کلاسیک علم سیاست به صورت کاربردی بهره ببرد. پرویز امینی این روزها به مثابه یک دانشمند علم سیاست می کوشد تا فاصله دور و دراز دانشکده های علوم سیاسی با فضای سیاسی کشور را کوتاه کند. امینی در انتخابات به محمود احمدی نژاد، اکبر هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی مشورت هایی خواندنی داد. پرویز امینی از این زاویه به تحلیل انتخابات 92 پرداخته است است.

تحلیل شما از انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
در انتخابات ریاست جمهوری امسال، بیشتر با نبرد سیاست ورزی روبرو بودیم تا نبرد گفتمانی و  پیروزی آقای روحانی پیروزی گفتمانی نبود بلکه پیروزی سیاست ورزانه بود. این مسئله خیلی مهم است. از این نظر فضایی متفاوت از انتخابات  سال 76 و  انتخابات سال 84 داشتیم. چون در آن دو مقطع رقابت ها حالت گفتمانی پیدا کرد و پیروز انتخابات شخص یا جریان ها نبودند  بلکه گفتمان ها بودند. در سال  76 آزادی و اصلاحات و در سال 84 عدالت و مردم گرایی  گفتمان پیروز بودند اما در سال  92 چنین فضای گفتمانی پیدا نشد و روحانی عمدتا به دلیل توانایی های شخصی و جریان حامی او  در سیاست ورزی و نیز نابلدی رقبای خود انتخابات را برد.  غلبه  گفتمانی زمانی محقق می شود که  گفتمان شما به عنوان نظامی از معانی یا مجموعه ای از نشانه ها در فضای اجتماعی شکل مسلط پیدا کند. در سال 76 آراء 20 میلیونی در مقابل آراء 8تا 9 میلیونی رقبا،  و در سال 84 آراء 17 میلیونی احمدی نژاد در مقابل آراء 10 میلیونی هاشمی غلبه گفتمانی را نشان می دهد اما در انتخابات 92 آراء فرد پیروز با آراء رقبایش فاصله ای ندارد  و این یعنی فضای گفتمانی شکل نگرفته است. اما تلاش میشود بعد از انتخابات  و براساس نتیجه، در تفسیری مجدد یک مسئله ای مانند اعتدال را به صورت برساخته اجتماعی به عنوان گفتمان غالب جا بیاندازند که واقعیت ندارد.
بعد از دوم خرداد 76 مسئله آزادی و اصلاحات و بعد از سوم تیر 84  عدالت و مردم گرایی بدون این که بخواهد با کار رسانه ای به صورت یک برساخته اجتماعی درآید، در فضای عمومی کاملا احساس میشد اما بعد از 24 خرداد این حالت را نمی بینیم. به تجربه انتخابات های ریاست جمهوری گفتمان های پیروز، رقیب گفتمان های حاکم بوده اند. در دوم خرداد آزادی در برابر اقتدارگرایی دوره سازندگی، در سوم تیر عدالت در برابر آزادی  و توده گرایی در برابر نخبه گرایی یا خاص گرایی دوره اصلاحات قرار می گیرد اما اعتدال، گفتمانی در برابر عدالت نیست. اساسا اعتدال یک دالِ میان تهی است که می تواند در هر گفتمانی  حاضر باشد و هیچ گفتمانی خود را در برابر اعتدال تعریف نمی کند.
 رقیب اصلی روحانی در انتخابات ، قالیباف بود که با هر تحلیلی از ذهنیت اجتماعی در جناح مقابل اعتدال  یعنی افراط یا تفریط قرار نمی گیرد. در حالیکه در سال 76 خاتمی نماد آزادی و اصلاحات و ناطق نوری نماد اقتدارگرایی و عدم تغییر بود. در سال 84 احمدی نژاد نماد عدالت و هاشمی در مقابله با عدالت تعریف میشد.
اساسا گفتمان باید از یک ما به ازای اجتماعی مشخص برخوردار باشد مثلا گفتمان عدالت در میان بخش های ضعیف و محروم جامعه که از پشتوانه قدرت و ثروت تهی هستند و جریانات اسلام گرا دارای ظرفیت و موقعیت است یا گفتمان آزادی در میان نخبگان و جریان عمدتا سکولار دارای ظرفیت و عقبه اجتماعی است اما برای اعتدال چنین ما به ازای خارجی وجود ندارد.
در انتخابات 92 فرد پیروز تا سه تا چهار روز مانده به انتخابات کمتر از 15 درصد آراء را دارد و با کار سیاسی یعنی کنار رفتن عارف و بعد حمایت خاتمی و بعد حمایت هاشمی و از اینها مهمتر عدم ائتلاف رقبای او،  پیروز انتخابات میشود  و هر کدام اینها که که رخ نمی داد نتیجه با آنچه در 24 خرداد اتفاق افتاد، کاملا تفاوت میکرد. در حالی که حمایت ها و ائتلاف و عدم ائتلاف رقبا نقش چندانی  درپیروزی  خاتمی و احمدی نژاد نداشت. چون آنها متکی به ظرفیت های گفتمانی بودند و از طریق گفتمان شارژ میشدند.
در واقع فرد پیروز، بیشتر مدافع دو دوره از مدیریت اجرایی کشور (اصلاحات و سازندگی) در مقابل دوره هشت ساله اخیر(احمدی نژاد) بود تا این که بخواهد گفتمان خاصی را نمایندگی کند. یک جور بازگشت به گذشته در برابر وضع موجود بود.



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1032
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 24 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

زمانه طوری شده است که شیطان فریاد میزند آدم پیدا کنید من سجده  خواهم کرد.



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 947
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 24 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند

و تماشای تو زیباست اگر بگذارند

من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم

عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند

دل دریایی من این همه بیهوده مگرد

خانه دوست همین جاست اگر بگذارند

سند عقل مشاع است اگر بگذارند

عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند

غضب آلوده نگاهم میکنید ای مردم

دل من مال شماهاست اگر بگذارند

 شاعر: محمود اکرامی فر

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 890
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 22 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

احمدی نژاد فقط خودش از محبوبیت خودش صحبت نمی کند، اطرافیان او هم بارها روایت هایی از محبوبیت رئیس جمهوری که هشت سال در ایران نسخه برای مدیریت جهان هم پیچیدنقل کرده اند. معروفترین نمونه اش را سال 85 محمدرضا رحیمی معاون اول کنونی رئیس جمهور نقل کرده بود. آنجا که از سفر سوریه اش سوغات جالبی را همراه آورده و گفته بود که در سوریه یکی از مسلمانان به من گفت که من معتقدم اگر بنا بود بعد از پیامبر، پیامبری دیگر بیاید، آن احمدی نژاد بود. بگذریم از اینکه این  سخنان محمدرضا رحیمی در آن مقطع ۷۰ نماینده مجلس را بر آن داشت تا از غلامعلی حداد عادل رئیس مجلس هفتم بخواهند رحیمی را از ریاست دیوان محاسبات عزل کند و غلامحسین الهام هم سخنگوی دولت گفته بود که «باید به دهن متملق و چاپلوس خاک پاشید» اما روایت هایی از این دست بعدها، هم از سوی رحیمی و هم از سوی الهام نقل شد.

 

سیلویا والریا که دو سال پیش کاندیدای دختر سال ایتالیا شده بود گفته است می خواهد با احمدی نژاد ازدواج کند


عشق در 81 صفحه
حساب ابراز علائق جنجالی داخل کشور از احمدی نژاد، از حمایت و ابراز علائق خارجی ها جداست. هر چه باشد سخنان کسانی مثل سیلویا والریا در حمایت از احمدی نژاد یا گفته های مارادونا درباره او، خیلی هزینه ای برای آن ها ندارد که برای رحیمی و الهام داشت.


سیلویا والریا دختر ایتالیایی که دو سال پیش اعلام کرده بود دوست دارد با احمدی نژاد ازدواج کند حالا در سن 20 سالگی بازهم گفته که "می خواهم با احمدی نژاد رییس جمهوری ایران ازدواج کنم. احمدی نژاد چیز کمی نیست."


آنسا، خبرگزاری رسمی ایتالیا گزارش داده که "دختر زیبا روی ایتالیایی با نام سیلویا والریا که دو سال پیش کاندیدای زیباترین دختر سال ایتالیا شده بود عاشق محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران شده است."


سیلویا والریو دختر ۲۰ ساله ایتالیایی و مولف کتاب "یک روزی یک رییس جمهوری بود"، محمود احمدی نژاد رییس جمهوری ایران را تنها مرد واقعی در عرصه جهانی دانسته و گفته است که "احمدی نژاد تنها مرد روی زمین است، چرا که او هزاران فرسنگ به دور از هر نوع مد، پوچی و خودبینی است.


کتاب ۸۱ صفحه ای سیلویا با عنوان "یک روزی یک رییس جمهوری بود" در کتابفروشی های سراسر ایتالیا به قیمت ۹ یورو عرضه شده است.جمله اضافه کاش زودتر با این خانم ازدواج میکرد از ایران میرفت)

 

بدر یوسف حسنین نام فرزند خود را احمدی نژاد گذاشته است. احمدی نژاد غملوش هم اکنون دو ساله است


احمدی نجاد در لبنان
سلیویا تنها زنی نیست که ابراز علاقه اش به احمدی نژاد را با تحریر کتابی 81 صفحه ای نشان داده است. بدر یوسف حسنین زن 33 ساله لبنانی و همسر محمد حسن غلموش، در سال 89 و همزمان با ورود احمدی نژاد به لبنان صاحب فرزندی می شود و این تقارن را مبارک فرض می کنند و نام فرزند خود را «احمد نجاد» می گذارند


'بدر يوسف حسنين' مادر احمدي نژاد غملوش  در خصوص انتخاب اين نام براي فرزندش می گوید من در ابتدا قصد نداشتم كه اسم فرزندم خود را احمدي نژاد انتخاب كنم ولي فرزندم دقيقا در همان روزي كه ايشان به لبنان آمد متولد شد و ما نيز به دليل خير بركت ورود اين مرد شجاع به منطقه اين اسم را براي پسرمان انتخاب كرديم.


'محمد حسن غملوش' همسر بدر یوسف می گوید: در هنگام تولد فرزندم در بيمارستان بودم كه پرستار به من گفت كه فرزندتان حداقل يك ساعت ديگر متولد خواهد شد؛ من نيز به سالن انتظار نزد خانواده و مادر همسرم برگشتم كه صحنه هاي ورود دكتر احمدي نژاد به لبنان را از طريق تلوبزيون مشاهده مي كردند و به محض اينكه ايشان از از هواپيما خارج شد و پاي خود را روي پله هواپيما گذاشت پرستار مژدگاني تولد فرزندم را داد.

 

مارادونا ستاره جنجالی آرژانتین پیراهن شماره 10 خود در تیم ملی این کشور را به احمدی نژاد هدیه کرده بود.


ماجرای پیراهن مارادونا
مارادونا ستاره آرژانتینی سال های 1982 و 1990 که با حرکات خارق العاده اش در زمین، درگیری هایش با خبرنگاران در بیرون از زمین، گرایش های چپش در عرصه سیاسی، گره خوردنش به مواد مخدر در خانه، همیشه جنجال ساز  بوده است در ژوهانسبورگ در قامت مربی تیم ملی آرژانتین جنجال دیگری درست کرد. او عکس محمود احمدی نژاد را به عنوان یکی از الگوهای خود به دیوار اتاق خود و در کنار عکس چه گوارا و فیدل کاسترو چسبانده بود.


چند سال قبل تر البته او پس از یک بازی دوستانه در آرژانتین در قبال هدیه ای که دیپلمات ارشد ایرانی به وی داده بود، پیراهنش را به سفارت ایران در آرژانتین هدیه کرده بود و مدتی بعد هم با حضور در سفارت ایران در بوئینس آیرس، پیراهن شماره  10 خود را در مراسمی رسمی تحویل مسئولان ایرانی داده بود تا به محمود احمدی نژاد هدیه شود.


او گفته است: من مردم ایران را دوست دارم. شما در صف اول جنگ با آمریکا هستید. احمدی نژاد مرد شجاعی است.

 

محمود احمدی  نژاد همچنانکه در همایش صدا و سیما از محبوبیتش در دنیا سخن می گوید پیش تر مصداق هایی هم از این محبوبیت را تعریف کرده بود. وقتی که ماجرای سفرش به نیویورک را تعریف می کرد و اشاره کرده بود که دختر بچه ای از میان جمعیت با ذوق گفته بود این محموده!



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 882
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 19 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

فک و فامیل داریم 92

امروز به خواهرم نشون دادم که فحاشی دختر بچشو واسه یه سایت فرستادم ، بهم میگه اگه میدونستم انقد خوشت میاد میگفتم یه چیز بهتر بگه !

گفتم مگه بیشتر از اینم بلده ؟ گفت آره بعد دخترشو صدا زد اومد…

بهش گفت دایی باهات کار داره… اونم اومد زارت گذاشت تو گوشم گفت تو کار داری من باید بیام بیشور ؟؟؟؟

واقعا فک و فامیله داریم ؟

 

.

.

فک و فامیل داریم 

داره فیلم سینمایی نشون میده  دو تا برادر تو تویوتا کمری دعواشون شد یکیشون اون یکی رو کشت و فرار کرد و رفت برف پاک کن ماشین داشت کار میکرد

بابام میگه برف پاک کن رو خاموش میکردی باطریش میخوابه حیفه

واقعا جان من این فک و فامیله داریم ما ؟

.

.

فک و فامیل داریم جدید 92

بعد از چند وقت از مسافرت برگشتم

نامزدم صبح ساعت ۹ اس ام اس داده که بیا ببینمت منم خواب الود رفتم اونجا برداشته به من میگه این چند وقت موهات بلند شدن خیلی خوشکل شدی برو از ته بتراششون کسی نگات نکنه

میگم باشه میرم کوتاه میکنم میگه نه فقط باید بتراشیشون اخرش ب این نتیجه رسیدیم ک من موهامو نمیتراشم ایشونم به این نتیجه رسیده که من واسه حرفاش ارزش قائل نیستم

اخه این فک و فامیله ما پیدا کردیم ؟

 

 

فک و فامیل داریم 92

من : مامان شام چی داریم گشنمه…

مامانم خطاب به بابام: شما شام میخوری ؟

بابام : نه…

مامانم خطاب به من: من که شام نمیخورم بابات هم نمیخوره، خودت پاشو یه چیزی بخور…

سه تا تخم مرغ نیمرو میکنم، میام میشینم پای سفره شروع میکنم به خوردن که:

بابام: نمیدونم چرا گشنه ام شد، من فقط یکی دو لقمه میخورم…

خانم شما نمیخوری؟

مامانم: من؟ نمیدونم… حالا یکم میخورم دیگه…

آخه فک و فامیله داریم ما ؟؟

.

.

فک و فامیل داریم

تا ساعت ۱ صبح بیدار بودم تو نت گشت میزدم حالا گرفتم خوابیدم تو خواب دیدم آمریکا حمله کرده موشک خورده تو سرم از درد بیدار شدم

دیدم بابام وایستاده سرم میگه گمشو بیدارشو سحره !!!

آخه واقعا این فک و فامیله ؟؟



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 956
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 19 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

  راه های ترک خود ارضائی

 

1نخستین گام برای درمان این عادت شوم، اعتقاد و ایمان به درمان‏پذیری آن و دوری از یأس و ناامیدی است. اما رسیدن به نتیجه و ایجاد هرگونه تغییر و دگرگونی نیازمند گذشت زمان، انتخاب راه صحیح و به كارگیری دقیق دستورها است. البته ترك عادتِ نامطلوب، در زمانِ كوتاه بدون راهنمای كارآزموده و دلسوز، امكان ندارد. از همه اینها مهم‏تر، اراده و خواست فرد، نقش كلیدی و محوری را ایفا می‏كند. درمان و چاره جویی باید منطبق بر خواست فرد باشد؛ زیرا تا وقتی كه او نخواهد، می‏توان با قاطعیت گفت كه درمان نخواهد شد. اراده همچون نهالی است كه باید آن را پرورش داد تا به مرحله خودشكوفایی و ثمردهی برسد؛ به عبارت دیگر، اراده تقویت شدنی و پرورش یافتنی است و راه پرورش و تقویت آن این است كه برخلاف میل خود، اندك اندك به مقابله با این عادت شوم برخیزد تا پس از مدتی لذت توانستن را بچشد .

  2. تلاش برای تقویت اراده از گام های مهم در امر بهبود است. نگویید اراده از ما سلب شده است! ممكن است اراده انسان ضعیف شود؛ ولی هیچ گاه از بین نمی‏رود. نشانه اینكه هنوز اراده باقی است، این است كه شخص این عمل را در حضور دیگران و در هر شرایطی انجام نمی‏دهد. برای تقویت اراده، راه های زیادی پیشنهاد شده كه از جمله آنهاتلقین به خود است‏. ویكتور پوشه - روان شناسِ فرانسوی - می‏گوید: افراد مبتلا به این عادت شوم، هر روز به دفعات مختلف با تمركز فكر به خود بگویند: «من به خوبی قادرم این عادت بد را از خود دور كنم، من قادرم». تكرار این عبارت ساده، اثر عجیبی در تقویت اراده و روحیه دارد. به ویژه اگر پیش از خواب و سریعا پس از بیداری اتفاق بیفتد.

 چه عاملی از این كارسازتر كه شخص گنهكار احساس كند در صورت توبه، خداوند او را دوست می‏دارد و در نظر خداوند چنان است كه گویی گناهی مرتكب نشده است.

 

3. سعی شود شكم به هنگام خواب، بیش از حد معمول پر نباشد.

 4. از پوشیدن لباس های تنگ و چسبان اجتناب گردد.

 5. از نگاه كردن به مناظر، فیلم ها و تصاویرتحریك كننده، خودداری شود و شخص به محض مواجهه با این امور، چشم خود را بسته و یا به زمین و یا آسمان نگاه كند.

 6. از شنیدن و خواندن مباحث و مطالب جنسی و حتی شوخی های تحریك‏كننده و فكر كردن در این امور، دوری شود.

 7. در انتخاب دوست دقت کنید و از دوستی با افرادی که سرگرمی آنان پرداختن به موضوعات جنسی و تحریک کننده است اجتناب ورزید. بهتر است در این زمینه مهارت های نه گفتن را قاطعانه تر بیاموزید و با صراحت آنان را از این عمل بازدارید.

 8. هیچ‏گاه نباید بیكار بود؛ شخص باید برای اوقات فراغت خود، برنامه داشته باشد و آن را با مطالعه، ورزش، زیارت، عبادت و ... پر كند. بیکار بودن زمانی را فراهم می کند تا شخص  در خود فرو برد و به افکاری روی آورد که شاید به مصلحت او نباشد .

 9. هرگز در مكانی خلوت و تنها و دور از نظر دیگران نباید ماند. این امر برای کسانی که در مرحله تقویت اراده هستند و هنوز در این مورد ضعف دارند ضروری تر است.

 10. هرگاه شخص مورد هجوم افكار جنسی واقع شد، باید بلافاصله از مكان خلوت و دور از نظر دیگران خارج شود و خود را به كاری سرگرم كند. در این زمینه گفت و گو با دوستان، مشاركت در عبادت های جمعی (مانند جلسات دعا، نماز جماعت و...)شنیدن اخبار، انجام نرمش های روزانه  بسیار مفید است.

 11. هفته‏ای یكی دو روز، روزه مستحبی مفید است و اگر شخص توان آن را ندارد، میزان صَرف غذا را كاهش و فاصله هر وعده غذا را افزایش دهد و یا تعداد دفعات غذا را كاهش داده و به حداقل خوراك اكتفا كند.

 12. از سخن گفتن ملایمت‏ آمیز، شوخی و خنده با نامحرمان خودداری كرده واز نرمی  در كلام باید اجتناب ورزید.

 13. هیچ‏گاه نباید با نامحرم و جنس مخالف، در مكان خلوت و دور از نگاه دیگران باقی ماند (حتی برای آموزش و ...).

 14. قرآن زیاد بخواند و درباره معانی آیات آن فكر كند.

 15. باید همیشه برای ذهن و فكر خود محتوای مطلوب و موضوع مناسب داشت.بی هدفی و نداشتن برنامه معین در روند زندگی میتواند این عادت را تشدید نماید.

 16. منشأ این مشكل، عدم پاسخ صحیح و مناسب به یكی از نیازهای واقعی انسان است كه باید به طور طبیعی و صحیح (ازدواج)ارضا و تأمین شود. اما اگر به شكل صحیح تأمین نشود، شخص دچار خطا و گناه خواهد شد كه عواقب سوء آن نیز دامنگیر او می‏شود. بنابراین در صورت امكان با كم كردن سطح توقعات و انتظارات، باید برای ازدواج اقدام كرد؛ چرا كه بهترین راه حل ازدواج است.

 هر روز به دفعات مختلف با تمركز فكر به خود بگویید: «من به خوبی قادرم این عادت بد را از خود دور كنم، من قادرم». تكرار این عبارت ساده، اثر عجیبی در تقویت اراده و روحیه دارد.

 17. از كردارهای پیشین خود بایدتوبه كرد. خداوند توبه كاران را می‏بخشد. توبه و اطمینان از قبول توبه، بزرگ‏ترین عامل تقویت و دلگرمی برای آغاز حركتی نو است. گناه هر چه باشد، نباید احساس بی‏ارزشی و نا امیدی به فرد دست دهد. بله! گناه ناراحتی و عذاب وجدان دارد؛ لكن به مفهوم پایان فرصت ها و انتهای راه و نابودی نیست. كسی كه از صمیم دل رجوع كند و تصمیم قاطع بر جبران لغزش بگیرد، محبوب درگاه خداوند است: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ»؛ بقره (2)، آیه 222..

  امام باقرعلیه السلام در این باره می‏فرماید: «التائب من الذنب كمن لاذنب له»؛اصول كافی، ج 2، ص 435.؛ «توبه كننده مانند كسی است كه اصلاً گناه نكرده است».

 «توبه» یعنی شروع زندگی پاك و سازنده و حركت در نور و روشنایی. اگر شخص از گناه خویش می‏ترسد، باید از بالاترین گناه (یأس و نومیدی) بترسد.

 در پایان بار دیگر تأكید می كنیم كه اگر كسی بخواهد و اراده ای جدی بر ترك این عمل داشته باشد مطمئناً موفق می شود فقط شرط اساسی آن داشتن اراده ای محكم است كه در این باره در نوشته بعدی به آن خواهیم پرداخت. علاوه بر این می توان با مطالعه تجربه های موفق افرادی كه مدت ها با این معضل دست و پنجه نرم می كردند و بخاطر عدم شناخت كافی یا جدی نگرفتن راه مقابله با آن و یا به هر دلیل دیگری گرفتار این رفتار ناپسند بوده اند، این احساس را در خود تقویت كرد كه واقعاً خواستن تو انستن است زیرا در مسیر مبارزه با این گناه، احساس ضعف و سستی كردن آفتی بزرگ است.اكنون از تمام خوانندگان گرامی چه خوب است این درخواست را داشته باشیم كه تجربه موفق خود را ذكر كرده تا دیگران نیز قوت قلب كافی برای مبارزه و مقابله با چنین انحراف رفتاری را پیدا كنند گر چه روشن است كه می توان با یك برنامه ریزی مناسب و عمل به راهكار های ارائه شده به طور دقیق و كامل به چنین هدفی دست یافت و تجربه های موفقیت آمیز برخی افراد گواه آشكاری بر این مطلب است. 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1092
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 19 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 روح یک سرزمین باستانی» برای نخستین بار ۶۳ عکس دیده نشده از اماکن تاریخی و مناظر طبیعی ایران پیش از انقلاب را در گالری ترایپاد شهر ونیس در لس آنجلس به معرض تماشای عموم گذاشته است.

پیتر کاراپتیان، عکاس ایرانی تبار ساکن لس آنجلس، از اواخر سال ۱۳۵۶ تا وقوع انقلاب به همراه دیوید فراست روزنامه نگار سرشناس بریتانیایی برای ساختن یک سری فیلم های مستند به نام «بزرگراه تمدن» برای تلویزیون بی بی سی به عکاسی از اماکن و مناظر تاریخی و طبیعی ایران پرداخت.

عکس های نمایشگاه اخیر از بین ۳۰۰۰ قطعه عکسی که آقای کاراپتیان در طول این سفر به ایران گرفته انتخاب شده و پس از ترمیم به صورت دیجیتالی درآمده است.



مقبره کوروش


 

سیستم آبیاری باستانی در نمایی از دامنه های کوه دماوند




دره البرز در مه صبحگاهی




پیتر کاراپتیان می گوید: "برای گرفتن این عکس داربستی به ارتفاع محلی که دختر قالیباف در آن نشسته است برایم درست کردند."

 




چهل ستون




کودک قشقایی. پیتر کاراپتیان می گوید: "برای گرفتن این سری عکس ها مدت ها درمیان ایل قشقایی زندگی کردم."
 



گنبد خاکی. پیتر کاراپتیان می گوید این عکس را بدون سه پایه گرفته است.

 




یک دهکده قدیمی و دورافتاده در کنار رودخانه ای در دامنه کوه





قله دماوند. پیتر کاراپتیان: "یکهو هلی کوپتر از وسط تاریکی ابرها به اینجا رسید. من که روی صندلی به بیرون هلیکوپتر متصل بودم داشتم از سرما یخ می زدم."





سقف اطاق موسیقی چهل ستون

 




عکس هوایی از قنات های آب در گیلان





از این زوایه از گنبد مسجد اصفهان هرگز تا آن زمان عکاسی نشده بود





کوه های نمک در جنوب ایران. به گفته آقای کاراپتیان وقتی هلی کوپتر به داخل این محوطه رسید، "سمومی درهوا پخش بود که تنفس را غیرممکن می ساخت"





شهر قدیمی شیز باقی مانده از دوران ساسانیان




پل شهرستان




شیر و خورشید




نمایی هوایی از مسجد نیمه تمام سلطانیه




حجره چینی بندزنی در بازار شیراز



پیرزن زرتشتی در نزدیکی یکی از قدیمی ترین معابد زرتشتی

 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1084
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 19 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

انتخابات شورای شهر انجام شد ونتایج نهایی آن هم اعلام شد .برنامه های نیم بند ورونویسی شده ای که معمولا بدون  مطالعه دقیق هم ارائه میشود از جانب منتخبین محترم و سایر نامزد ها ی عزیز در بروشور ها ومساجد اعلام شد طرهایی که اجرای هر کدامش نیاز به برنامه ریزی ومطالعات دقیق دارند. اما اکنون زمان خوبی است که به گفته های تبلیغاتی خود بیندیشیم وبه دنبال راهکار برای عملیاتی کردن انها باشیم.تعدادی از اعضای شورای قبلی برای ادامه خدمت وتکمیل خدمات مجددا در جمع اعضای  اعضائ شورا حضور دارند وتعدادی نیز تازه نفس هستند.بسیاری منتظرند که ببیند ایا این ترکیب جدید شورای شهر با هماهنگی لازم وبررسی نیازها ومشکلات شهر گناباد خواهد داشت .وخط سیر ومسیرحرکت این حضرات به سمت رسیدگی به مشکلات مردم  خواهد بود یا به شورا ی شهربعنوان سکوی پرش  وعرصه خودنمایی وارد شده وچند صباحی در مسند جلسات بر روی صندلیهای جلو در مراسمات گوناگون نشسته تا زمان بگذرد.  کما اینکه در شورای های قبلی مواردی داشتیم.بهر حال انچه که بعنوان دل نگرانیهای مردم شهر گناباد  مشهود است توسعه متوازن منطقه ای و براساس نیازهای پایه واساسی توسعه است در مثل مناقشه نیست که گفته اند  پیرزن با خال ابرو وسرخاب سفیداب زدن بر روی  زیبا نمیشود  اگر چه بی تاثیر نیست وشهر را باید سرزنده وجوان نماییم؟!!!یعنی اینکه نیاز به کا زیر بنایی وپایه بیش از پیش احساس میشود.این را حضرات مد نظر قرار دهند. این نشود که شورای شهر نخود هر آش باشد اما آش ما رشته نداشته باشد.وآشپز متبحری  وجود نداشته باشد.



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 949
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : سه شنبه 18 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

آرام و باطمأنينه مقابل ما نشست و به سؤالات‌مان پاسخ داد. شايد يك ربع طول كشيد تا استرس‌مان بابت آنچه قبلا شنيده بوديم فروكش كند. محمدرضا شريفي‌نيا بسيار بي‌ادعاتر از آني بود كه تصورش را مي‌كرديم. نه مثل نقش‌هايي كه آب زيركاه به تمام معنا نشان مي‌داد و نه مرد قدرت‌‌طلبي كه به گواه شايعات سردسته مافياي سينماي ايران است؛ ساده بود و صميمي؛ راحت و بي‌دغدغه. آنقدر كه از او پرسيدم چرا به شما مي‌گويند مافياي سينماي ايران. بدون اينكه اخمي روي صورتش بنشيند جواب تك‌تك سؤال‌هاي‌مان را داد. با اعتمادبه‌نفس بالايي كه البته قابل‌پيش‌بيني بود از خود و توانايي‌هايش دفاع كرد. مردي كه با نقش وليد در سريال امام‌علي(ع) به شهرت رسيد، چندين و چند ستاره تحويل سينماي ايران داد كه از همه آنها راضي است. گذشته را كه نگاه مي‌‌‌كنيم شريفي‌‌نيا بوده. حالا هم كه هست و از قرار در‌ آينده هم با همين قدرت و توانايي خواهد بود. اگر مي‌خواهيد از مردي كه اين روزها بيشتر از ساير هم‌صنفانش به سينما و تلويزيون ايران مسلط شده و معمولا در كارهاي اسم و رسم‌دار دستي بر آتش دارد بيشتر بدانيد، اين گپ ويژه را از دست ندهيد. صحبت‌‌هاي شريفي‌نيا درباره همه چيز خواندني است.

حمله به سـلطان سـلیمان  درنمایشگاه کتـاب آمـد!



از قديم گفته اند جلوي ضرر را از هرجا بگيري منفعت است. وزارت ارشاد با همين رويکرد به جريان توزيع کتاب​هاي «حريم سلطان» و «عشق ممنوع» در نمايشگاه ورود کرد و...  در خیلی از کتابخانه‌های قدیمی پدر و مادرهای ما کتابی هست به نام سلیمان خان قانونی و شاه طهماسب. کتابی که وقتی ترجمه‌های ذبیح‌ا... منصوری رایج بود، به همراه سینوهه و کنت‌مونت کریستو، یکی از ترجمه‌های پرطرفدار و پرفروش او بود و به چاپ چهارم هم رسید اما کسانی که این کتاب را خواندند نمی‌دانستند سال‌ها بعد کشور ترکیه سريالی درباره این شاه مشهور دولت عثمانی خواهد ساخت که کتاب‌های دیگری از زندگی او منتشر شود. البته کتاب سلیمان خان قانونی و شاه طهماسب ربط زیادی به سريال ندارد اما کتاب «حریم سلطان» که امسال در نمایشگاه تهران درباره زندگی سلطان سلیمان رونمایی شد کاملا منطبق بر سريال است و در مدت کوتاهی به همراه کتاب «عشق ممنوع» از نمایشگاه کتاب جمع‌آوری شد.

سريال‌ها روی کاغذ

نمایشگاه کتاب امسال در روزهای اول مهمان پدیده جالبی بود. توزیع دو کتاب «عشق ممنوع» و «حریم سلطان» که بر اساس آنها دو سريال پرطرفدار از یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان خارج از ایران پخش می‌شود، تعجب زیادی را برانگیخت. پخش سريال «عشق ممنوع» از شبکه ماهواره‌ای به پایان رسیده و سريال «عصر پرشکوه» که در ایران به «حریم سلطان» معروف است همچنان در حال پخش است. هر دوی این سريال‌ها در این مدت خبرساز بوده‌اند و حتی در آذرماه سال گذشته تعدادی از دوبلورهای سريال حریم سلطان بازداشت شدند و از نیمه سريال به بعد کار دوبله را افراد دیگری انجام داده‌اند. با وجود تمام این حاشیه‌ها چاپ و توزیع دو کتاب با موضوع این سريال‌ها در نمایشگاه کتاب بسیار عجیب بود.

کتاب حریم سلطان وجود ندارد

کتاب «عشق ممنوعه» رمان قدیمی و بسیار معروفی در ترکیه است. این کتاب نوشته خالد ضیا اوشاقلی گیل، از نویسندگان مشهور ترکیه است که برای اولین‌بار در سال 1899 و 1900 به صورت پاورقی در مجله فنون ثروت منتشر شد و بعد در سال 1900 به صورت یک کتاب درآمد و بارها تجدید چاپ شد. کتاب عشق ممنوع که در نمایشگاه امسال توزیع شد ترجمه همین رمان است. این کتاب داستان دختری را روایت می‌کند که عاشق مردی پیر و پسرخوانده اوست اما کتاب حریم سلطان نویسنده مشخصی ندارد و معلوم نیست منبع این کتاب چه بوده است و اصلا کتاب ترجمه است یا تالیف. در واقع کتابی به نام حریم سلطان در ترکیه وجود ندارد و نویسنده این سريال گروهی از فیلمنامه‌نويسان ترک بوده‌اند که با توجه به مستندات تاریخی سريال را نوشته‌اند. این کتاب درباره زندگی سلیمان اول، سلطان عثمانی و ماجراهای زنان اوست.

جلوی ضرر را زودتر بگیرید

انتشار این دو کتاب بار اول نبود که به گوش مسئولان می‌رسید. روز دوم نمایشگاه محمد اللهیاری، معاون امور نمایشگاهی نمایشگاه کتاب در جمع خبرنگاران گفت از توزیع این دو کتاب در نمایشگاه اطلاع ندارد. چند ساعت بعد از دستور جمع‌آوری کتاب‌ها از سوی وزیر ارشاد، مجید حمیدزاده، رئیس کمیته ارزشیابی کتاب گفت هر دوی این کتاب‌ها با رعایت تمام ضوابط انتشار کتاب صورت گرفته است و عرضه آنها در نمایشگاه از نظر من بلامانع است. حمیدزاده گفت در مورد این دو کتاب برخوردی با ناشر نخواهد شد و این کتاب‌ها می‌توانند در نمایشگاه عرضه شوند. حمیدزاده بعد از آن توضیحی درباره تفاوت سینما و ادبیات داد و گفت در حوزه کتاب، طبق ضوابط ارزیابی کتاب‌ها، این دو کتاب مشکلی نداشته و مجوز انتشار گرفته‌اند. او درباره اظهارات وزیر ارشاد گفت: احتمال اشتباه در کار، در میزان اندک وجود دارد. هر زمانی متوجه خطا شویم باید خطا را اصلاح کنیم و جلوی آن را خواهیم گرفت. جلوی ضرر را از هر جایی بگیریم منفعت است.

مسئولان کوتاهی کرده‌اند

روز سوم نمایشگاه محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با حضور در نمایشگاه و با سؤال خبرنگاران از توزیع این دو کتاب خبردار شد و بلافاصله دستور پیگیری و جمع‌آوری این دو کتاب را صادر کرد. محمد حسینی گفت ما گروهی برای نظارت بر کتاب‌ها داریم. اگر این دو کتاب مجوز چاپ نداشته باشند و در نمایشگاه عرضه شوند، با ناشر آن برخورد می‌شود ولی اگر مجوز داشته باشند ماجرا متفاوت می‌شود. اگر این کتاب‌ها مجوز نشر گرفته باشند و با مجوز ارشاد در حال عرضه در نمایشگاه باشند، یعنی قبلا در بررسی کتاب‌ها از سوی مسئولان کوتاهی صورت گرفته است. پس از آن وزیر ارشاد گفت من به دوستان تذکر می‌دهم که درباره توزیع این آثار بررسی لازم را داشته باشند.

(انسان دوست دارد چیزی را که او را از آن منع می‌کنید، ببیند) خیلی از موارد در جامعه ما منع است. ما به خیلی از مسائلی که مشکل آدم‌ها و جوان‌های ماست، نمی‌پردازیم و به هر دلیلی آنها را طرح نمی‌کنیم. با اينكه می‌شود در مورد هر کدام از این دلیل‌ها یکی‌یکی حرف زد، به همین دليل آدم‌ها دوست دارند در مورد همه معضلات جامعه بدانند و وقتی که از زبان خود ما طرح نمی‌شود، به زبان بیگانه پناه می‌برند و می‌نشینند آنها را می‌بینند

چه بسازیم که  مخاطب بپسندد؟

فکر نمی‌کنم ما موظف باشیم  چپ و راست در جامعه سریال بسازيم! من فکر می‌کنم یکی از مشکلاتی که الان در جامعه‌مان داریم نبود برنامه‌های تفریحی است. در خارج از کشور و ماهواره‌ها می‌بینید یکسری مسابقه‌ها انجام می‌دهند که برای آنها خیلی زحمت می‌کشند. كارهاي هيجان‌انگيز مي‌سازند. مثلا 6 نفر می‌آورند برای یک مسابقه و بین این 6 نفر کارهای خیلی سخت و عجیب به وجود می‌آورند. کارهایی که دیدن‌شان برای ما خیلی جذاب است و توانایی‌های خیلی بالایی می‌خواهد تا شما به آن مرز برسید.  اما در مملکت ما کارهای تفریحی به این شکل ساخته نمي‌شود. مثلا همین برنامه‌های بهترین آواز، بهترین موسیقی و بهترین صدا! خب بله در یک بخش‌هایی مشکل داریم اما در بخش‌هاي ديگر که می‌توانیم این کار را انجام دهيم خب انجام دهیم! مثل انتخاب بهترين بازیگر و بهترين نقش. حالا ممکن است سیاست تلویزیون این نباشد. شما 500 تا از آدم‌های علاقه‌مند به بازیگری را بیاورید بازی کنند، مردم درباره‌شان نظر بدهند، یکی یکی حذف شوند. با بازیگرها حرف بزنند و صحنه‌های مختلف فیلم‌ها را بازی کنند. همين کارهای تفریحی هستند که مي‌تواند تماشاگرها را جذب کند. نه به دلیل اینکه (این برنامه را جایگزین ماهواره کنیم) بلکه آذوقه را درست فراهم کنیم و به تماشاچی‌مان بدهیم. اوقات فراغت مخاطب‌مان را با برنامه‌هایی پر کنیم که برای‌شان جذاب است.

چرا سریال‌های ماهواره‌ای دیده می‌شوند؟

سریال‌های خارج از کشور هم به لحاظ شکل ظاهری و هم به لحاظ محتوا جذابیتی دارند  (و در آنها) مطالبی را مطرح می‌کنند که یک مقدار برای ما ممنوعه است. یک بخشی به‌خاطر حدیث الانسان حریص علی ما منع (انسان دوست دارد چیزی را که او را از آن منع می‌کنید، ببیند) خیلی از موارد در جامعه ما منع است. ما به خیلی از مسائلی که مشکل آدم‌ها و جوان‌های ماست، نمی‌پردازیم و به هر دلیلی آنها را طرح نمی‌کنیم. با اينكه می‌شود در مورد هر کدام از این دلیل‌ها یکی‌یکی حرف زد، به همین دليل آدم‌ها دوست دارند در مورد همه معضلات جامعه بدانند و وقتی که از زبان خود ما طرح نمی‌شود، به زبان بیگانه پناه می‌برند و می‌نشینند آنها را می‌بینند. اما اینکه سريال‌هاي آنها باعث می‌شود سریال‌های ما دیده نشود را قبول ندارم، به دليل اینکه هم تکرار آنها خیلی زیاد است و هم تکرار سریال‌های ما زیاد است.  به هرحال لازم است ببینیم چه چیزهایی موردتوجه  آدم‌های ما قرار می‌گیرد یا دشمن با  چه شیوه‌ای جامعه ما را هدف قرار داده است و دارد روی خانواده‌ها و جوان‌های ما کار می‌کند.  وقتی جسم کسی ناتوان باشد و به غذا احتیاج داشته باشد باید برود غذا تهیه کند. اگر شما به او غذای مناسب و مطلوب بدهید، می‌خورد. اگر ندهید بالاخره از یک جایی پیدا می‌کند. همه هم که مقید به یکسری اعتقادات و اصول نیستند. به هر حال بعضی‌ها در این مسیر قرار می‌گیرند و در حقیقت ذهن و فکرشان براساس همان چیزی می‌شود که برای‌شان نقشه کشیده شده است. مشکل ما از آنجاست که این کار را نمی‌کنیم. اصلا شما الان تمام ماهواره‌ها را ببندید ولی وقتی طرف از سریالی که  به او می‌دهید خوشش نیاید و دوستش نداشته باشد، نگاه نمی‌کند! قطع می‌کند! از بیرون سی‌دی‌ می‌خرد و می‌نشیند فیلم یا شو می‌بیند. هجوم ماهواره‌ها در جامعه ما اخیرا خیلی زیاد شده و هر کدام دارند تلاش می‌کنند با هر شیوه‌ای یک قشر را جذب کنند.

هدیه تهرانی از کجا آمد؟

خیلی چهره‌های جدیدی داشته‌ایم که با شیوه‌ها و بحث‌های مختلف وارد این عرصه شده‌اند. خانم هدیه تهرانی به‌عنوان کسی که یکباره وارد این عرصه شد، آقای پارسا پیروزفر همین‌طور، خانم لیلا حاتمی که یکی، دو تا کار در دوره نوجوانی و پیش خانواده‌اش انجام داده بود ولی بعد جذب شد. خود آقای ابوالفضل پورعرب. بازیگرانی که به این شکل و با معرفی وارد این عرصه شدند.  یکسری هم بچه‌های تئاتر بودند که این موقعیت را داشتند تا جذب سینما شوند و به‌عنوان یک چهره مطرح شوند. خیلی‌ها را از تئاتر معرفی و وارد سینما کردیم. آمدند و خیلی هم موفق بودند. می‌دانید که بحث سینما و تئاتر و تلویزیون متفاوت است. بعضی‌ها اصلا به درد سینما نمی‌خورند همان‌طور که بعضی از سینمایی‌ها اصلا به درد تئاتر نمی‌خورند یا بعضی‌ها که اصلا به درد تلویزیون نمی‌خورند. هر کدام ویژگی‌هایی دارند که خیلی ریز و دقیق هستند. تهیه‌کننده‌های بخش‌های خصوصی و دولتی باید بپذیرند که از چهره‌های جدید استفاده کنند تا بتوانیم این کشتی که آرام آرام به گل می‌نشیند را به حرکت دربیاوریم.



مشکلات دخترم خانوادگی نیست

من وبلاگ مهراوه را می‌خوانم. همیشه خیلی چیزهای جالبی می‌نویسد. یک بار نوشته بود خیلی دلم گرفته بود. خیلی گریه کردم. رفتم پیش بابا حالم خوب شد. می‌خواهم درمورد مسئولیت پدری بپرسم. شما خودتان را از بیرون چطور پدری می‌بینید؟

این را باید از مهراوه بپرسید که چه اتفاقی افتاد که حالش خوب شد. به هر حال کسی که در یک سن و سالی است، می‌آید پیش کسی که حداقل 20 سال، 25 سال از خودش بزرگ‌تر است. یک دوره‌ای را طی کرده. مشکلات سن ما مشکلات تئاتر و حجم کار زياد است. من همه این مشکلات را پشت‌سر گذاشته‌ام و می‌توانم وقتی می‌نشینیم با هم حرف می‌زنیم و صحبت می‌کنیم به او آرامش بدهم. گیری که مهراوه دارد گیر کاری است، خانوادگي نیست. به دلیل اینکه موقعیت خانواده با موقعیت بیرون متفاوت است. در خانواده نمی‌تواند هیچ وقت ناراحت باشد یا گیری پیدا کند. مسائل کاری و مشکلاتی که در حرفه ما وجود دارد معمولا آدم‌ها را آزرده می‌کند. می‌شود با بحث و صحبت و حرف آرامشی برای طرف مقابل ایجاد کنی.  به دليل ارتباط خیلی زیادی که در زندگی‌ام با کتاب داشته‌ام این موقعیت به مهراوه و بچه‌ها هم انتقال پیدا کرده است.

پدر و مادر برای بچه‌ها مثل کتاب هستند

بله، یک بازیگر باید به تمام علوم مسلط باشد.  باید همه شیوه‌ها، ذهنیت‌ها، سبک‌ها و نگاه‌ها را بشناسد. به دليل اینکه باید در جایگاه همه آدم‌ها قرار بگیرد. باید به همان میزان که  می‌خواهی در جایگاه این آدم‌ها قرار بگیری اطلاع داشته باشی. این به حرفه ما کمک می‌کند. به شما انرژی می‌دهد و شما را به کار مسلط‌ می‌کند. وقتی این را به جوان‌ترها انتقال داده باشی آرام آرام با آن انس می‌گیرند و با همان بیان و همان تجربه‌ای که در یک کتاب هست، می‌آیند در کنار این ماجرا قرار می‌گیرند. وقتی شما یک کتاب را می‌خوانید یک زندگی را از ابتدا تا پایانش طی می‌کنید. یعنی انگار یک بار زندگی کرده‌اید. کتاب بعدی یک زندگی دیگر است.  اگر می‌خواهی بدانی وارد فلان کار كه مي‌شوی چه اتفاقی می‌افتد با خواندن کتابی که آن شخصیت در آن است، می‌بینی قهرمان داستان با چه احساساتی برخورد کرد و چه رفتاری داشت و چه سیاستی را درپیش گرفت. وقتی مطالعه کرده باشی، می‌توانی درمورد زندگی‌های مختلف حرف بزنی، نظر بدهی و در حقیقت یک خرده راهگشا باشی و باعث آرامش طرف شوی. یادم می‌آید در دوران دانشجویی‌ام کتاب جنگ و صلح را شروع کردم. باید این فضا را در خانه و خانواده‌ات به بچه‌هایت بدهی. در حقیقت پدر و مادر باید برای بچه‌ها مثل یک کتاب باشند.

وقتی افسرده‌ام کتاب‌هایم را تمیز می‌کنم

خودم هر وقت دلم خیلی می‌گیرد یا افسرده می‌شوم یا حوصله ندارم، می‌روم کتاب‌هایم را مي‌خوانم و تمیز می‌کنم. وقتی کتاب‌هایم را تمیز می‌کنم، کتاب‌ها را درمی‌آورم صفحه‌های‌شان را باز  و نگاه می‌کنم.  گاهی وقت‌ها می‌بینی همین طور 3 ساعت ایستاده‌ام! چون بدون آنكه متوجه باشم چند ساعت است كه می‌خوانم و جلو می‌روم. یکدفعه  می‌بینم 3، 4 ساعت از وقتم گذشته و ذهن و روحم تغییر می‌کند. از شاملو دو تا شعر خوانده‌ام، کدکنی را دیده‌ام، بهمنی را دیده‌ام، دو تا رمان را برداشته‌ام و ورق زده‌ام. اصلا وقتی ورق می‌زنم لذت می‌برم و حس و حال خوبی پیدا می‌کنم. به نظرم آدم‌ها باید برای بچه‌های‌شان پر از تجربه و مطلب و حرف باشند که وقتی بچه کنار پدرش می‌آید و می‌خواهد با او حرف بزند آنقدر برایش حرف داشته باشی که انگار آب سردی روی این شرایطی که برایش به وجود آمده، ريخته شده و او آرام شود. حالا چه گریه کرده باشد چه خیلی شاد باشد در هر دو صورت زیاد فرقی نمی‌کند. (مي‌خندد)

مهراوه وسواس دارد

هر نقشی یک کلید دارد. وقتي آن کلید را پیدا کنی با دوربین راحتی. بعد پیرامون آن را هم می‌سنجیم که الان این فیلم  چه تاثیری دارد. چه موقع قرار است پخش شود. خود مهراوه خیلی روی نقش‌هایی که کار می‌کند، حساس است. به سادگی نقش انتخاب نمی‌کند و سر هر کاری هم به سادگی نمی‌رود. به‌دليل مسائل مالی یا اینکه در کاری باشد و بازی کند به هیچ عنوان فیلمی را انتخاب نمی‌کند. حتما باید آن کار به او انرژی بدهد و آن را دوست داشته باشد و حس کند کاری که دارد انجام مي‌دهد یک تاثیر مثبتی دارد.
گروه و کارگردان و فضایی که دارد در آن کار می‌کند برایش مهم است و در مورد اینها با هم بحث و صحبت می‌کنیم.

ملیکا دنبال خودش می‌گردد

ملیکا غیر از بحث بازیگری کار نقاشی و ماسک‌سازی و کارهای دیگری هم دارد یک خرده خودش را مشغول‌تر از مهراوه می‌داند. ملیکا بیشتر دارد نقش‌های مختلف را تجربه می‌کند تا ببیند در کدام بخش می‌تواند ثمربخش باشد. نقش‌های کمیک کار می‌کند، نقش آدم‌های معمولی را بازی می‌کند تا ببیند در کدام بخش به نتیجه می‌رسد. تکلیف مهراوه در بازیگری با خودش روشن‌تر از ملیکاست.



از بازيگري متنفرم

من 12-10 كتاب براي نوجوان‌ها چاپ كرده‌ام كه در زمان خودش پرفروش‌ترين كتاب بوده اما متاسفانه در حال حاضر درگير بازي در فيلم و سريال هستم. بازيگري كه بسيار از آن متنفرم! از روز اول هم به بازيگري علاقه نداشتم. براي آن خيلي انرژي گذاشتم اما واقعيت اين است كه هيچ‌وقت دوستش نداشتم. راستش را بخواهيد خيلي از نقش‌ها را دوست دارم بازي كنم اما آن را بازي نمي‌كنم. مثل نقش ديوانه. رويم نمي‌شود آن را بازي كنم. خيلي از نقش‌ها را دوست ندارم بازي كنم بهترين نقشي كه مي‌توانم قبول كنم نقش ميرزا رضايي است كه در كلاه پهلوي بازي مي‌كنم. ترجيح مي‌دادم هميشه فقط اين نقش‌ها را بازي كنم. آن نقش رياكاري كه بازي مي‌كنم را هم دوست دارم چون جامعه‌ ما پر است از اين جنس آدم‌ها. فكر مي‌كنم بازي در آن نقش وظيفه‌ام است. اگر نقش مرا در رسوايي ببينيد متوجه مي‌شويد با چه قدرتي آن را بازي كرده‌ام. چون چنين كاراكتري تا دل‌تان بخواهد در جامعه وجود دارد. نقش حاجي بازاري كه در دنيا بازي كردم نقش يك مرد ساده است كه كلك ندارد و به راحتي مرعوب يك دختر مي‌شود. ولي نقش رسوايي يك ناتوي به تمام معناست. بايد چنين نقش‌هايي ساخته شود كه مردم بدانند فقط از اين دست افراد ضربه مي‌خورند. تعداد دوروها خيلي زياد است طرف جلوي تو يك جور است پشتت جور ديگر اين دوروها هستند كه آدم‌ها را نابود مي‌‌كنند. به همين دليل نقش رياكارانه را دوست دارم بازي كنم. البته كاراكتر ديگري هم هست مرد زن داري كه دو، سه زن دارد آن نقش هم جذاب است. (مي‌خندد) در كل معتقدم بازيگري ديگر كار من نيست امثال سامان گوران بايد بيايند و بازي كنند.

این مافیا  که می گویی یعنی چی؟

آخه مافیا بازی یعنی چی؟ اینکه هر کسی می‌آید یک گروهی دارد؟ اگر اينطور باشد اتفاق خيلي خوبي افتاده است. واقعا باید دعا کنیم که در مملکت ما کار بر اساس گروه پیش برود. اما اصلا نمی‌توانیم با گروه کار کنیم. مشکل جامعه ما این است که گروه همیشه شکست می‌خورد. در کارهای فردی همه ما استاد هستیم! ولی دو نفر که کنار هم قرار می‌گیریم همه چیز به هم می‌ریزد.  در دنیا کارهای هنری با گروه اداره می‌شود مگر رشته هایی مثل نقاشی، مجسمه‌سازی  و خطاطی. ما واقعا در این کارهای انفرادی برنده‌ایم! در وزنه‌برداری و کشتی خوب هستیم ولی به محض اینکه به گروه می‌رسد نابود می‌شویم! در کار گروهی یا می‌خواهیم به هم ضربه بزنیم یا به هم اعتماد نداریم. اگر بتوانیم چنین گروه‌هایی جذب کنیم که برنده ایم. بینید حرفه ما، کاری نیست که بتوانید هر کسی را در آن چپاند! امکان ندارد و موفق هم نخواهید شد. مثلا شما مجری هستی. دو نفر را برمی‌داری و به عنوان مجری می‌آوری. وقتی طرف بلد نیست حرف بزند و شش تا تپق می زند آبرویت می‌رود و باید او را دور بیندازی!



مافیا هستم، چون قدرتمندم

بازيگرهايي هم هستند که به آنها می‌گویی 10تا کار بازی کرده‌ای و دیده نشده‌ای. حالا برو این کار را بازی کن ببین چه می‌شود.  خود بهرام رادان مدت‌ها بود كه می‌گفت یک چیزی کار کنیم. گفتم صبر کن. یک دفعه به سنتوری آمد. آن کار را با همه کارهای او مقایسه کنید. مثال دیگر علی مصفاست. شما او را با کارهاي قبلی‌اش، مثل همه دختران مقایسه کنید! به او گفتم بیا من کارت دارم. گفت چشم. باید مسیر را عوض مي‌كرد و باعث رشد جوان‌ترها می‌شد تا اتفاقي بيفتد چون مي‌دانستم مصفا استعدادش را دارد، خانواده‌اش درست است.  پشتوانه ادبیات و فرهنگ در این خانواده وجود دارد ولی به دلایلی به سمت دیگری رفته. شما این شرایط را ایجاد می‌کنی و او را به اوج مي‌رساني. این کار سخت و مشكلات زيادي دارد. اینکه یک نفر را بیاوری و او را به دیگران بقبولانی. باید قدرت داشته باشی، به این معنا که کاری که قبلا کرده‌ای نتیجه داده باشد. مافیا چيست؟ نگاهی است که تو به کسی داشته‌ای و آن آدم را معرفی کرده‌ای و جواب داده است. این می‌شود قدرت تو. مافیایی وجود ندارد. مورچه چه هست که کله‌پاچه‌اش باشد. مافيايي كه به من مي‌گويند یک قدرت معنوی و فرهنگی و فکری است که دارم. اما برای اینکه من را در جامعه خراب کنند، می‌آیند می‌گویند باند دارد!

از من تعریف می کنند ولی فحش   هم می دهند

شريفي نيا: اگر باند دارم چه کار می‌کنم در این باند؟ وقتی من می‌گویم این بازیگر نه، آن یکی بیاید، درست می‌گویم که نتیجه مي‌دهد. امین حیایی رفیق و دوست من است. آقای اميني و عباسی‌زاده در کارهای‌شان گفتند امین حیایی را برای آن نقش بیاور. گفتم امین حیایی خیلی خوب است. الان سر کار است می‌توانیم صبر کنیم تا بیاید. ولی الان که من یک آدم دیگر برای‌تان دارم! او از امین حیایی به من نزدیک‌تر كه نبود. همین آقای گوران. نه پسرخاله من است نه فامیل من. نه در ارتباط با ما کاری کرده. او را آوردم، قراردادش را هم بستم که  از همان روز اول پولش را بگیرد و کارش را انجام دهد. نه پولی داده نه چیزی. چرا؟ انتخابش كردم چون شایستگی داشت. من هم او را براساس شایستگی‌اش دیدم. حس کردم که می‌توان در بخش بازیگری از او استفاده شود. درست است که شومن است و ممکن است به کار او جور دیگری نگاه کنید یا بگویید کارش سخیف است. ولی من این‌جوری به او نگاه نکردم. به‌عنوان یک استعداد به او نگاه کردم، او را جذب کردم و به این کار آوردم. منظورم اين است اگر کارت را درست انجام بدهی، نگاهت درست باشد و آدم‌های درست و حرفه‌ای  را در این کار به پروژه‌ها معرفی کنی موردتوجه قرار می‌گیری. حتی دشمنان فحشت می‌دهند ولی می‌گویند شریفی‌نیا کارش درست است! دشمنم هم وقتی گیر می‌کند به من زنگ می‌زند. آنهایی که این حرف‌ها را می‌زنند متاسفانه (من را) نمی‌شناسند. ما خیلی از آدم‌ها را در سینما نمی‌شناسیم، نمی‌بینیم و اصلا با ما ارتباطی ندارند.

معلم کلاس اول دبستان بودم

من معلم بودم. کار تخصصی‌ام این بود که در کلاس اول دبستان درس بدهم. طرف (شاگردم) الان بهترین پزشک مملکت شده هنوز روز معلم را به من تبریک می‌گوید و احوالم را می‌پرسد. خیلی‌ها. شاید 70،60 نفر از شاگردانم تحصیلات‌شان تمام شده و موفق هستند. در عرصه هنر هم دست خیلی‌ها را برای اولین‌بار یا دومین‌بار در مسیر گرفته‌ایم و قدرشناس کار هستند. تماس می‌گیرند و احوالپرسی می‌کنند. یکسری هم نه. چون معمولا وقتی شما کسی را راهنمایی می‌کنید اگر نتیجه خوب باشد یادش می‌رود ولی به محض اینکه در چاله بیفتد می‌آید سراغ تو و می‌گوید برآن ذاتت لعنت که ما را در این مسیر انداختی. فكر مي‌كنم در همه شغل‌ها اين اتفاق وجود دارد.



:: موضوعات مرتبط: علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 962
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 18 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

خودکارتو گم کنی = خودکار نداری
خودکار نداشته باشی = جزوه نداری
جزوه نداشته باشی = درس نمی خونی
درس نخونی = پاس نمیشی
پاس نشی= مدرک نمی گیری
مدرک نگیری = کار گیرت نمیاد
کار نداشته باشی = پول نداری
پول نداشته باشی = غذا نداری
غذا نداشته باشی = لاغر مردنی میشی
لاغرمردنی بشی = زشت میشی
زشت بشی = عاشقت نمیشن
عاشقت نشن = ازدواج نمیکنی
ازدواج نکنی = بچه نداری
بچه نداشته باشی =
تنهایی
تنها باشی = افسرده میشی
افسرده بشی = مریض میشی
مریض بشی = میمیری
.
.
.
پس حواست باشه خودکارتو گم نکن وگرنه میمیری . . .




:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1050
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 18 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 


عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92
عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92
عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92
عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92
عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

عناوین روزنامه های دوشنبه 17 تیر 92

.

.  



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1087
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 17 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

سخنان بزرگان

 

من سياه ترين روزها را اميد بخش ترين زمان ها ديدم

زيرا زيباترين باران ها از سياه ترين ابرها مي بارد


من هيچ ورزشي را براي « قلب » سودمندتر

ازخم شدن و گرفتن دست « افتادگان » نديدم


شاهين تيز پروازي را در قفس اسير ديدم . او  مي ناليد : اما نمي دانم از

 داشتن بال دراز يا نداشتن مجال پرواز ؟ زيرا هر دو دردناك اند وعامل هلاك !


رزوگار را گران ترين آموزگار ديدم . او به هر دانش آموز كه تجربه  مي آموخت

عمرش را به بهاي حق التدريس از او مي گرفت !


دانش زده اي را ديدم كه سهم او از :« اقيانوسي از فهم »

تنها « فانوسي زا وهم »بود . محفوظاتي چون غل و زنجير

دست و پاي فكرش را بسته و شخصيتش را درهم شكسته بود.


حقيقت چون نور آفتاب است كه از هر روزنه كه بتابد بيانگر يك پيام است


در جایی که همه زغال فروش شده اند و دیگران

 

را سياه ميكنند بيا كمي از مد فتاده باشیم !

سپید بمانیم


من مهر و محبت را سرمايه اي ديدم كه هيچ گاه از هزينه

كردن آن پيشيمان نشده ام .


من نادان ترين فرد را كسي ديدم كه لباسي بزرگ تر از

اندامش بپوشد و به بزرگان فخر فروشد .


من چون حقيقت و جماعت را ديدم و شناختم ، حقيقت راهمواره

يك رنگ و جماعت را هر لحظه به رنگي ديدم ، بنابراين دانستم كه

براي پرهيز از رسوايي بايد هماهنگ با حقيقت بود ، نه همرنگ با

جماعت . من هم مي خواستم همرنگ جماعت شوم اما چقدر

سخت است همرنگ جماعت شدن وقتي جماعت خودش هزار

رنگ است . . .


من زيباترين عكس ها را در تاريك ترين اتاق ها ظاهر كردم و  اين

كار اين درس را به من آموخت كه هر گاه در قسمتي تاريك از زندگي

قرار گرفتم ، بدانم كه طيبعت مي خواهد تصويري زيبا ازمن بسازد .


 در این دیار خسته کش در این دیار خسته کش
دیگر بریده نفسم هرچه تلاش می کنم
به آرامش نمی رسم به آرامش نمی رسم
در این دیار خسته کش وجود من بیهوده شد
ارثیه های عاطفی
اینجا از من ربوده شد اینجا از من ربوده شد
روز نفس نفس زنان رو به سراب می روم
خشک گلو و تشنه لب به عشق آب می روم
شب که به خانه می رسم شکسته بال و خسته جان
در غم فردای دگر
باز به خواب می روم باز به خواب می روم
از تن خشک شاخ گل توقع جوانه نیست
اسب نفس بریده را
طاقت ازیانه نیست طاقت ازیانه نیست
از گل چهره سوخته طراوتی طلب کن
برای رفع تشنگی تکیه به تشنه لب نکن
فرشته ی نجات من دیر به ما رسیده ای
کهنه شده است زخم ما کوشش بی سبب نکن
در این دیار خسته کش وجود من بیهوده شد

 

 

 

من صاحبان اخلاق را روح جامعه خود ديدم ( امرسون )

 

 

مراقب كساني باش كه ادعا ميكنند بسيار صادقند

 

 

وقـتي كسي از تو ميخواهد با او صادق باشي حرفهايش را باور نكن

 

 

 

دكتراچ جكسون

 

 

ترجمه زهره زاهدي



 



:: موضوعات مرتبط: علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 1027
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 15 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

یه روزی مرد دیوانه ای را دیدم که از تنهایی خویش دوستانی ماندگار ساخته بود...



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 951
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 15 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﻳﺶ، ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﻣﻐﺰﺷﺎﻥ ﻳﻚﻣﻴﻠﻴﻮﻧﻴﻮﻡ ﻣﻌﺪﻩ ﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩ،
    ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﺮﻩ ﻱ ﺯﻣﻴﻦﺗﻌﺮﻳﻒ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺩﺍﺷﺖ...




:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 954
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 15 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

دانشجویی که سال آخر دانشگاه را می گذراند به خاطر پروژه ای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت. او در پروژه خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت و یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند و برای این خواسته خود دلایل زیر را عنوان کرده بود:

  ۱- مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ می شود.
۲- یک عنصر اصلی باران اسیدی است.
۳- وقتی به حالت گاز در می آید بسیار سوزاننده است.
۴- استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می شود.
۵- باعث فرسایش اجسام می شود.
۶- حتی روی ترمز اتوموبیل ها اثر منفی می گذارد.
۷- حتی در تومورهای سرطانی نیز یافت شده است.
 
از ۵۰ نفر فوق ۴۳ نفر دادخواست را امضا کردند. ۶ نفر به طور کلی علاقه ای نشان ندادند و اما فقط یک نفر می دانست که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع همان آب است!!!
 
عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود!



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 953
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

هر که آمد بار خود را بست ورفت

باز می گویند

فردایی دگر صبر کن

باش تا دیگری پیدا شود؟!



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 949
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

ای باغبان بهار کی می آ ید

بشکفت بس شکوفه وپژمرد اما گلی ببار نیامد



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 1508
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

در هر آسمان تیره ای ستاره ای هم وجود دارد

کمی نسیم تازه برای کنار زدن ابرها لازم است

و کمی نگاه به بالا

خدایا

ببخش بر منی که

تن برای حضور دارد

اما دل برای سجود نه

============================

من همانقدر بدم که تو خوبی

حال همه ما خوب است اما توبارو نکن



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 856
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

کم کم یاد خواهی گرفت …

تفاوت ظریف میان

نگه داشتن یک " دست " و زنجیر کردن یک " روح" را …

اینکه عشق تکیه کردن نیست !!!

و رفاقت اطمینان خاطر !!!

یاد میگیری که بوسه ها قرار داد نیستند !!!

کم کم یاد میگیری باید باغ خودت را پرورش دهی !!!

به جای آنکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد !!!

 

 

یادمیگیری که میتوانی محکم باشی !!!!

پای هر خداحافظی یاد میگیری که خیلی می ارزی …



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 899
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 10 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی


شاב باش

 

 

نـﮧ یڪ روز بلڪـﮧ هزاراטּ سال

 

 

بگذار آواز شاב بوבنت چناטּ בر شهر بپیچـב

 

 

ڪـﮧ رو سیاه شونـב آناטּ

 

 

ڪـﮧ بر سر غمگیـטּ ڪرבنت شرط بستـﮧ انـב ..!

 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 938
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 10 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

یاد دارم در غروبی سرد سرد

می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد

داد می زد : کهنه قالی می خرم

دسته دوم جنس عالی می خرم

کاسه و ظرف سفالی می خرم

گر نداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت اقا سفره خالی می خرید...؟




:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 901
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 10 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

هوای نبودنت خیلی سرد است ،

 

آدم برفی شده ام . . .



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 992
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 10 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

دم های مشتاق آدم های موفقی هستند.آنها دست روی دست نمی گذارند تا نیرویی از خارج اشتیاق شان را برانگیزد بلکه به خواست و اراده خویش اشتیاق پیدا می کنند.آنها احساس تکلیف را در خود می پرورانند تا کوره اشتیاق اشان روشن شود آنها بیش از حد انتظار کار می کنند و سعی می کنند هر کاری را در سطح عالی انجام دهند چرا که اعتقاد دارند کاری که امروز به خوبی انجام شود سنگ بنای کار خوب فرداست کاری که خوب انجام شود اشتیاق را بر می انگیزد.



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 932
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 تير 1392 | نظرات ()