نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺑﻪ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺩﺍ
ﮐﻔﺮﺵ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﻣﻠﮑﻲ ﮐﻪ ﭘﺮﻳﺸﺎﻥ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺷﻮﻣﻲﺷﻴﻄﺎﻥ ﺷﺪ
ﺑﺎﺯ ﺁﻥ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﻳﺎﺭﻱ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﺧﺴﺘﻲ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺭﺥ ﻣﺎﺑﺴﺘﻲ
ﻏﻤﺨﻮﺍﺭﻩ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﻫﻢ ﺑﺎﺩﻩ ﺟﺪﺍ ﺧﻮﺭﺩﻱ ﻫﻢ ﻋﻴﺶﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻱ
ﻧﮏ ﺳﺮﺩﻩ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺯﺍﻥ ﻃﻠﻌﺖ ﺷﺎﻫﺎﻧﻪ ﺯﺍﻥ ﻣﺸﻌﻠﻪﺧﺎﻧﻪ
ﻫﺮ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﻮ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺩﺍ
ﺯﺍﻥ ﺧﺸﻢ ﺩﺭﻭﻏﻴﻨﺶ ﺯﺍﻥ ﺷﻴﻮﻩﺷﻴﺮﻳﻨﺶ
ﻋﺎﻟﻢ ﺷﮑﺮﺳﺘﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺷﺐ ﺭﻓﺖ ﺻﺒﻮﺡ ﺁﻣﺪ ﻏﻢ ﺭﻓﺖﻓﺘﻮﺡ ﺁﻣﺪ
ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺍﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺤﺰﻭﻧﺎﻥ ﻭﺯ ﻫﻤﺖﻣﺠﻨﻮﻧﺎﻥ
ﺁﻥ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺟﻨﺒﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﻋﻴﺪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻋﻴﺪ ﺁﻣﺪ ﻳﺎﺭﻱ ﮐﻪ ﺭﻣﻴﺪﺁﻣﺪ
ﻋﻴﺪﺍﻧﻪ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺍﻱ ﻣﻄﺮﺏ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﻝ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﻣﮑﻦﻣﻨﺰﻝ
ﮐﺎﻥ ﺯﻫﺮﻩ ﺑﻪ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺩﺍ
ﺩﺭﻭﻳﺶ ﻓﺮﻳﺪﻭﻥ ﺷﺪ ﻫﻢ ﮐﻴﺴﻪﻗﺎﺭﻭﻥ ﺷﺪ
ﻫﻤﮑﺎﺳﻪ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺁﻥ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺭﺍ ﺑﻴﻦ ﺯ ﺍﻓﺴﻮﻥ ﻟﺐﺷﻴﺮﻳﻦ
ﺑﺎ ﻧﺎﻱ ﺩﺭ ﺍﻓﻐﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺑﺪﺍﻥ ﺳﺨﺘﻲ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﻤﻪﺑﺪﺑﺨﺘﻲ
ﻧﮏ ﻣﻮﺳﻲ ﻋﻤﺮﺍﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺁﻥ ﮔﺮﮒ ﺑﺪﺍﻥ ﺯﺷﺘﻲ ﺑﺎ ﺟﻬﻞ ﻭﻓﺮﺍﻣﺸﺘﻲ
ﻧﮏ ﻳﻮﺳﻒ ﮐﻨﻌﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺷﻤﺲ ﺍﻟﺤﻖ ﺗﺒﺮﻳﺰﻱ ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪﺩﺭﺁﻣﻴﺰﻱ
ﺗﺒﺮﻳﺰ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺩﺍ
ﺍﺯ ﺍﺳﻠﻢ ﺷﻴﻄﺎﻧﻲ ﺷﺪ ﻧﻔﺲ ﺗﻮﺭﺑﺎﻧﻲ
ﺍﺑﻠﻴﺲ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺁﻥ ﻣﺎﻩ ﭼﻮ ﺗﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻮﻧﻴﻦﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺷﺪ
ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺑﺮ ﺭﻭﺡ ﺑﺮﺍﻓﺰﻭﺩﻱ ﺗﺎ ﺑﻮﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﻮﺩﻱ
ﻓﺮ ﺗﻮ ﻓﺮﻭﺯﺍﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺩﺍ
ﻗﻬﺮﺵ ﻫﻤﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﺷﺪ ﺯﻫﺮﺵﻫﻤﻪ ﺷﺮﺑﺖ ﺷﺪ
ﺍﺑﺮﺵ ﺷﮑﺮﺍﻓﺸﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺍﺯ ﮐﺎﺥ ﭼﻪ ﺭﻧﮕﺴﺘﺶ ﻭﺯ ﺷﺎﺥ ﭼﻪﺗﻨﮕﺴﺘﺶ
ﺍﻳﻦ ﮔﺎﻭ ﭼﻮ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺍﺭﺿﻲ ﭼﻮ ﺳﻤﺎﻳﻲ ﺷﺪ ﻣﻘﺼﻮﺩﺳﻨﺎﻳﻲ ﺷﺪ
ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﺁﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ
ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﻪ ﺳﺮﻣﺴﺘﻢ ﺑﺮﺑﺴﺖﮐﺴﻲ ﺩﺳﺘﻢ
ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﭘﺮﻳﺸﺎﻥ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺩﺍ



:: موضوعات مرتبط: علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 915
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

به شیطون میگن چیکار میکنی؟

میگه:سه روز درهفته تو آمریکا و اروپا درس میدم.

میگن:خب بقیه روز ها کجایی؟.....

میگه:میام ایران!!!کلاس دارم ، دارم ادامه تحصیل میدم

 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 787
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

KarikatorWwW.KamYab.IR  278x300 Karikator[WwW.KamYab.IR]

 


:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1025
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 2 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

سلام       خودمانیم  یک روز فرصت دادند تا از موقعیت  استثنایی وکم نظیر وغنیمت عضویت رایگان  کتابخانه  استفاده کنیم  تقصیر از ماست که دم را غنیمت ندانستیم وگرنه زمان که از دست میرود واین فرصت طلایی هم از کف رفت!کاش همه مسولین شهر از حاتم بخشی اداره ارشاد اسلامی گناباد سبق بگیرند که البته میگیرند وعضویت ها را رایگان اعلام کنند ودر آخر هم آمارش را بدهند  بالا به مرکز استان انهم فقط یکروز وآنهم پنج شنبه ،من به شدت راغبم که بدانم در روز سی ام آبانماه چند نفر عضو کتابخانه شهید مطهری گناباد شدند اگر یکی به من اعلام کند ممنونش خواهم بود. یا حق



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 863
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 2 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 


























































:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 848
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 2 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
ایران با طبیعت بسیار زیبا، دارای جاذبه‌های گردشگری بسیاری است؛ آبشارهای بلند و خارق‌العاده در طبیعت کشورمان وجود دارند.
جاذبه‌های گردشگری و طبیعی ایران بسیار زیاد است، یکی از این جاذبه‌ها آبشارها هستند که در این مجال با 12 آبشار زیبا و بلند ایران آشنا می‌شوید.

 

آبشار لاتون

 


عکس های بسیار دیدنی از زیباترین آبشارهای ایران (+توضیحات)


"آبشار لاتون" با ارتفاع ۱۰۵ متر در استان گیلان، ۱۵ کیلومتری جنوب شهرستان آستارا، شهر لوندویل روستای کوته کومه قرار دارد.

آبشار لاتون، بلندترین آبشار کشور است و فاصله آن از روستای کوته کومه، حدود شش کیلومتر است که پس از 3 ساعت و 30 دقیقه می‌توان به آن رسید. در این مسافت در حدود ۷۵۰ متر ارتفاع زیاد می‌شود. در مسیر صعود به آبشار لاتون به روستای قدیمی آسیو شوان نیز می‌رسید که تقریبا خالی از سکنه است.

به زبان تالشی، آسیو به معنی آسیاب و شوان به معنی کنار رودخانه است. حجم آب آبشار در فصول مختلف سال متفاوت است ولی در تمام فصول آب دارد. اگر به لاتون رسیدید باید خیلی مراقب باشید چون آبشار خطرناکی است و چند وقت پیش یک کوهنورد هنگام بالارفتن از این آبشار پرت شد و جان خود را از دست داد.




:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1054
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 2 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
اخبار - کشاورزی و دامداری

دبیر شورای ملی زعفران کشور گفت: الگوی جدید فراوری زعفران باید جانشین الگوی سنتی عمل آوری و بسته بندی این محصول شود.

علی حسینی روز جمعه هنگام بازدید از دو مرکز فراوری زعفران شهرستان گناباد در گفت و گوی اختصاصی با ایرنا افزود: برای سومین سال طرح فراوری زعفران با الگو های جدید و مطابق با نیاز مصرف کننده در کشور در حال اجراست.

وی با تاکید بر ارزش زعفران گفت: امروز تولید کننده برای 9 کلاله گل زعفران که از سه عدد گل به دست می آید مبلغ یکهزار ریال دریافت می کند و لذا باید محصول بهداشتی و با کیفیت به مصرف کننده تحویل دهد.


وی ادامه داد: تاکنون در خراسان رضوی 30مرکز فراوری زعفران ایجاد شده است که امیدواریم که به 45 مرکز افزایش یابد.

دبیر شورای ملی زعفران افزود: در استانهای خراسان رضوی و جنوبی 70 هزار هکتار سطح زیر کشت زعفران است که بناست هر سال 20 درصد این سطح تحت پوشش ایستگاههای فراوری جدید زعفران قرار گیرد.

حسینی ادامه داد: اگر محصول زعفران با فراوری جدید به بازار عرضه شود حداقل 10 تا 20 درصد بر قیمت آن افزوده خواهد شد و تولید کننده به سود بیشتری دست خواهد یافت.

وی در خصوص قطع دست واسطه از تولید تا مصرف زعفران گفت : بناست که بانک کالای زعفران در کشور ایجاد شود و کشاورز زعفران خود را به این بانکها بفروشد و این بانک در یک موقعیت مناسب نسبت به عرضه زعفران اقدام کند و کشاورز با بانک در سود به دست آمده شریک خواهد بود.

وی ادامه داد: در ایستگاههای فراوری زعفران نیز ترتیبی اتخاذ شده است که خریدار و تولید کننده با یکدیگر روبرو شوند و دست واسطه ها قطع شود.

حسینی با اشاره به خام فروشی زعفران گفت: باید بزودی جشن بزرگ تعطیل شدن بازار خام فروشی زعفران را در ایران برگزار کنیم.

وی بیان کرد: خام فروشی زعفران دیگر معنی ندارد و باید با تولید محصولات جانبی زعفران در بخش های صنعت و دارو به ارزش افزوده چند برابری دست یافت.

وی آورده ارزی زعفران را در کشور 500 میلیون دلار ارزیابی کرد و اظهار داشت: می توان با فراوری جدید زعفران و همچنین تدابیر دیگر در امر تولید و فراوری به حداقل یک میلیارد دلار ارز دست یافت.

حسینی از راه اندازی حداقل سه ایستگاه فراوری زعفران در شهرستان گناباد خبر داد و گفت: با همکاری فرمانداری، جهاد کشاورزی و بخش خصوص و حمایت شورای ملی زعفران این مراکز در آینده نزدیک احداث می شود.

وی اضافه کرد: ایستگاههای فراوری زعفران شهرستان گناباد در بخش مرکزی، کاخک و روستای سنو احداث و بعد از فراوری، زعفران بصورت بهداشتی، دارای شناسنامه و کد شواری ملی زغفران عرضه خواهد شد.

وی اظهار داشت: ایستگاه فراوری زعفران بعد از زمان فراوری که بین 30 تا 40 روز بطول می انجامد به مرکز مبادله زعفران تغییر خواهد کرد.

 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 637
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 2 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

آموخته ام که خداعشق است

وعشق تنهاخداست

آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم

خداباتمام عظمتش

 عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم

آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم

خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته

آموخته ام که زندگی دشواراست

ولی من ازاوسخت ترم...از وبلاگ محبت



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 563
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 2 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

بزرگترین درس زندگی این است که  گفته های هیچکس شبیه کردارش نیست........همه در جاهایی می لنگند



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 663
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 2 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی


يكى، در پيش بزرگى از فقر خود شكايت مى‏كرد و سخت مى‏ناليد. گفت: «خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟»
گفت: «البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمى‏كنم.»
گفت: «عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مى‏كنى؟»گفت: «نه.»
گفت: «گوش و دست و پاى خود را چطور؟»
گفت: «هرگز.»
گفت: «پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شكايت دارى و گله مى‏كنى؟! بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوش‏تر و خوش‌بخت‏تر از بسيارى از انسان‏هاى اطراف خود مى‏بينى. پس آنچه تو را داده‏اند، بسى بيش‏تر از آن است كه ديگران را داده‏اند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيش‏ترى هستى!»
يكى، در پيش بزرگى از فقر خود شكايت مى‏كرد و سخت مى‏ناليد. گفت: «خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟»
گفت: «البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمى‏كنم.»
گفت: «عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مى‏كنى؟»

گفت: «نه.»
گفت: «گوش و دست و پاى خود را چطور؟»
گفت: «هرگز.»
گفت: «پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شكايت دارى و گله مى‏كنى؟! بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوش‏تر و خوش‌بخت‏تر از بسيارى از انسان‏هاى اطراف خود مى‏بينى. پس آنچه تو را داده‏اند، بسى بيش‏تر از آن است كه ديگران را داده‏اند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيش‏ترى هستى!»



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 846
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
 

 

  مرد فقیری بود که همسرش کره می ساخت و او آن را به یکی از بقالی های شهر می فروخت.

     آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویی می ساخت.و مرد در مقابل فروش آنها مایحتاج زندگی خود را می خرید.

مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آن ها را وزن کند .وقتی آنها را وزن کرد اندازه هر کره 900گرم بود. او از مرد فقیرعصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:دیگر از تو کره نمی خرم تو کره را به عنوان یک کیلویی فروختی در حالی که وزن آنها 900گرم است.

مرد فقیر ناراخت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم. یک کیلو شکر از تو خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار می دادیم.

                                                                                                     یقین داشته باش،یقین داشته باش که که با سنگ خودت برای تو اندازه می گیریم.



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 826
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

امام حسین ( عليه السلام ) فرمودند : 


«  كسي كه بخواهد از راه گناه به مقصدي برسد ،
ديرتر به آرزويش مي رسد و زودتر به آنچه مي ترسد گرفتار مي شود »


:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 864
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
 
عکس های خنده دار و دیدنی روز (151)
 
 
 
عکس های خنده دار و دیدنی روز (151)
 
 
 
 
 
 


:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 939
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

برای رفع کم خونی و خستگی

،نیم ساعت قبل از خواب نصف استکان گلاب میل کنید.

پوست تخم مرغ های مصرفی را دور نریزید؛ آنها را شسته، خشک و آسیاب نموده روزی دو بار هر بار نصف قاشق چایخوری از این پودر را با کمی عسل روی زبان خود ریخته ببلعید.

در یک لیوان آب، یک تا یک و نیم قاشق غذاخوری عسل حل کرده کمی آب لیموترش تازه، اضافه و میل کنید.(روزی دو بار)

پودر جوانه گندم، روزی یک قاشق غذاخوری به هر نحو که مایل بودید مصرف کنید. روزی ده عدد مغزبادام درختی خام و یک قاشق مرباخوری کنجد سفید خام را با حوصله جویده میل کنید

 3۰۰ گرم سیاهدانه را آسیاب و بلافاصله با یک کیلو عسل مخلوط و روزی سه قاشق چایخوری میل کنید.

صبح ناشتا یک قاشق غذاخوری خاکشیر را در یک لیوان آب جوش ریخته کمی شیرین کرده میل کنید.

روزی سه استکان از مخلوط عرق های بیدمشک و بهارنارنج و گلاب میل کنند



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 760
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: برچسب‌ها: عکس طبیعت ,
:: بازدید از این مطلب : 807
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﻤﯿـــــــــﺮﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫـــــــﺪ ﺍُﻓﺘﺎﺩ ..


ﻧﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃِـــــــــﺮﻡ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﻣﯿﺷــــــــﻮﺩ، ﻧﻪ ﺩﺭ


ﺍﺧﺒـــــــــﺎﺭ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﺷـــــــــﻮﺩ، ﻧﻪ ﺗـــــــــﻪِ


ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺴﺘـــــــــﻪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ


ﺗﻘﻮﯾـــــــــﻢ، ﺧﻄّﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﻧﻮِﺷﺘﻪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ ..


ﺗﻨـــــــــﻬﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮐﻤﯽ ﺳِﭙﯿﺪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ،


ﺍﻗﻮﺍﻣﻤﺎﻥ ﭼﻨـــــــــﺪ ﺭﻭﺯ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﻧﺪ،


ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻌـــــــــﺪ ﺍﺯ ﻣُﺪّﺗﯽ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ


ﻫﺎﯾـــــــــﺶ ﻣﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺒــــــــﺮﺩ، ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ


ﺑﻌـــــــــﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ ﻣﻮﻗــــــــﻊِ ﺧﻮﺭﺩَﻥِ ﻏﺬﺍ ﺁﺭﺍﻡ


ﺁﺭﺍﻡ ﺧﻨﺪﻫﺎﯾِﺸـــــــــﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺷـــــــــﻮﺩ ..


ﻭ ﻣﻦ ﺗﻨـــــــــﻬﺎ ﮔﻮﺭﮐﻨﯽ ﺭﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﮑﻨـــــــــﻢ ﻭ ﻣﺪﺍﺣﯽ


ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﻟﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾـــــــــﺪ ﻭ ﺍﺷﮏِ


ﺗِﻤﺴﺎﺡ ﻣﯿﺮﯾـــــــــﺰﺩ



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 874
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

خدا را چه دیدی؟؟؟

 

شاید یه روز "درد" هم قیمت پیدا کرد

 

ما هم ثروتمند شدیم



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 830
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

به گزارش مهرورزی:

ممکن است بعد از خواندن این گزارش تصورتان نسبت به هیئت ها و نوع نذری ها عوض شود و تصویر دیگری جایگزین آن شود، تصویری که مربوط می شود به محله های بالای شهر تهران و هیئت هایی که نه تمام ۱۰ شب اما در چند شب خاص نذری های جالبی می دهند.

به گزارش هفته نامه حاشیه، تصویر ذهنی شما هم از نذری های شب های محرم یک پرس قیمه و قرمه سبزی هیئتی در ظرف های یکبار مصرف است و چای دارچینی که ممکن است در خیابان ها با خرما و قند و نهایتا حلوا پخش شود؟ تصویر ذهنی شما هم از ۱۰ شب اول محرم برمی گردد به هیئت های شلوغی که ردیف به ردیف آدم نشسته و صدای همهمه و گریه های بچه ها به خصوص در قست زنانه اجازه نمی دهد تا با خیال راحت صدای روضه خوان را بشنوید و یک دل سیر گریه کنید؟

اسم محرم و دهه اول که می آید. شما هم یاد دسته های سینه زنی می افتید و بوی اسپند و علم کشی و شلوغی یک هیئت که می آیند توی خیابان و تا شام غریبان عزای امام حسین (ع) و اهل بیتش را برگزار می کنند و نذری می دهند و این ۱۰ شب را سیاه پوش می شوند؟ حالا ممکن است بعد از خواندن این گزارش تصورتان نسبت به هیئت ها و نوع نذری ها عوض شود و تصویر دیگری جایگزین آن شود، تصویری که مربوط می شود به محله های بالای شهر تهران و هیئت هایی که نه تمام ۱۰ شب اما در چند شب خاص نذری های جالبی می دهند.
۱- هیئت ویژه
شام شب هیئت
ظهر عاشورا، شام غریبان و سوم امام سه شبی هستند که یک هیئت در حوالی خیابان پاسداران نذری پخش می کند. اگر از اهالی این محل باشید حتما وصف نوع غذاهایی که در این شب پخش می شود را شنیده اید؛ غذاهای نامتعارف مثل میگو سوخاری و البته با کیفیت بالا. هیئتی که برای این سه شب پول زیادی خرج می کند و گفته می شود علی دایی هم یکی از بانیان این هیئت است. البته وقتی این مسئله را با دختر بانی اصلی هیئت مطرح می کنیم، آن را نه تایید می کند و نه تکذیب اما به دیگر سوالات ما پاسخ می دهد تا بدانیم چرا این هیئت این سبک نذری را انتخاب کرده و آیا در دیگر مناطق تهران هم نذری پخش می کند یا نه. طبق گفته های او، از حدود ۲۰ سال پیش این هیئت راه اندازی شده است.
اوایل تمام ۱۰ شب محرم نذری می دادند اما کم کم تبدیل به سه شب شد. چیزی که این هیئت را معروف کرده، نه غذاهای خاص که بیشتر به دلیل مداحان مشهور و روضه خوان هایی است که به اینجا می آیند. همین دلیل هم باعث شده تا در قسمت مردانه از همه تهران و به خصوص شرق تهران پا به این هیئت بگذارند و معمولا هم چندین سال است که پای ثابت این هیئت شده اند.
غذاهای این سه شب که یکی از ویژگی های اصلی هیئت خیابان پاسداران محسوب می شود از رستوران فارسی گرفته می شود و منو روز رستوران مشخص می کند که نذری هر شب چه غذایی باشد. به همین دلیل، هم کیفیت غذا بالاست و هم نوع غذاهایی که توزیع می شود، متنوع است. میگو سوخاری، کباب چنجه و کباب برگ غذاهایی بودند که سال گذشته بین عزاداران پخش شد.
در کنار غذای اصلی یک بسته که شامل سالاد، ماست، زیتون، ژله یا کارامل و نوشابه است هم به عزاداران داده می شود. البته این هیئت در قسمت خانم ها تنها برای فامیل مراسم برگزار می کند اما قسمت مردانه عزاداری مفصل و کاملی دارد که ورود برای عموم آزاد است.
بانیان این هیئت غیر از سه شب مفصلی که در خیابان های بالای شهر تهران برگزار می کنند، دو گاو هم در ظهر عاشورا در خیابان ۱۵ خرداد قربانی می کنند و گوشت آن را بین نیازمندانی که از قبل شناسایی شده و البته اهالی همان محل توزیع می کنندو اینطور نیست که صرف نذری در خیابان های شمال شهر تهران باقی بماند.
گفته می شود بازیگران و افراد مشهور به این هیئت می آیند و اتفاقا همین مسئله یکی از دغدغه های بانیان هیئت است که مردم برای دیدن افراد مشهور پا به این هیئت نگذارند و صرف عزای امام حسین (ع) دغدغه اصلی عزاداران باشد.
خود بانیان هیئت تجربه حضور در هیئت های مرکز شهر را داشته اند و تفاوتی بین هیئت خودو هیئت های دیگر قائل نمی شوند و معتقدند هر کسی در حد توان خود برای عزاداری امام حسین (ع) کاری انجام می دهد و نباید با نوع غذا یا مداحانی که به یک هیئت می آیند، ارزش آن سنجیده شود.
۲- پولدارها کجا خرج می دهند؟
سوپرمیلیاردرها
آدم های مهم و به خصوص پولدار همیشه مرکز توجه بوده اند. همین اتفاق در محرم و هیئت هایی که ممکن است این افراد بانی آن باشند، جالب توجه است.
اینکه مثلا علی پروین در این شب ها کجا خرج می دهد و بانی چه هیئتی است یا علی دایی چه شب هایی و کجای تهران خرج می دهد، جالب توجه بوده. حالا در کنار این اسامی مشهور به برخی اسم ها می رسیم که این روزها به عنوان سوپرمیلیاردرهای ایران شناخته می شوند.
علی انصاری، رئیس بانک آینده و رئیس اتحادیه مبل ایران این روزها جزو پنج مرد پولدار ایران شناخته شده است، کسی که در تمام ۱۰ شب محرم در مسجدی در خیابان ولیعصر (بالاتر از پارک وی) نذری می دهد. این مسجد را که خود انصاری ها ساخته اند، تنها مسجد اطراف خیابان ولیعصر است که به سبک مساجد مدینه ساخته شده و جلوه خاصی به این خیابان داده است. تمام ۱۰ شب اول محرم علی انصاری به همراه برادرانش از عزاداران امام حسین (ع) در این مسجد میزبانی می کنند.
۳- صف نذری
صفی برای نذری
یک پرس چلوکباب با برنج ایرانی و گوشت راسته گوسفندی به همراه یک پکیج همراه که شامل دسر و کارامل، نوشابه پپسی یا رانی، آدامس، ماست و سماغ داده می شود، یکی از نذری های خیابان شهر آراست که بین ۸۰۰ نفر توزیع می شود. البته ۲۰۰ پرس هم برای فامیل در نظر گرفته می شود. برای این نذری ظهر تاسوعا، مردم در خیابان های اطراف صف می کشند که آن هم خودش صفایی دارد تا از این نذری خاص که خرج زیادی برای آن شده است، استفاده کنند. خرجی که برای یک ظهر تاسوعا با چنین کیفیتی می شود، ممکن است با پنج شب نذری یک غذای معمولی برابر باشد.
۴- نوشیدنی های غیرمتعارف
چایی و بیشتر از چایی
فکر چای خوردن در خیابان های بالای شهر را از ذهن تان دور کنید. اینکه در بین دسته های سینه زنی شربت آبلیمو پخش شود یا به دلیل سردی هوا شیرکاکائو نذری دهند لااقل مربوط به خیابان های معمولی شهر تهران است. سال گذشته در شب عاشورا در میدان محسنی رانی توزیع می شد. البته این رانی به همراه یک پکیج کامل از کیک و بسته های خوراکی دیگر در بینن مردم پخش شد و به دت عزاداران امام حسین (ع) رسید.
به هرحال مهم این است که عزاداران امام حسین (ع) وقتی برای سینه زنی و علم کشی به خیابان ها می آیند، گلویی تازه کنندو پذیرایی شوند. اصلا هم مهم نیست که این پذیرایی با رانی های ۱۲۰۰ تومانی باشد یا شربت های معمولی.
۵- ظهر عاشورا
نیاوران، چنجه های ظهر عاشورا
در خیابن نیاوران هم هیئتی هست که ظهر عاشورا نذری می دهد. این نذری هم متفاوت است. هیئتی که غذاهایش را بین اهالی محل هم پخش می کند و به مردم کوچه و خیابان می دهد. یک پرس کباب چنجه ظهر عاشورای این هیئت است. جالب اینجاست با وجود چنین نذرهایی کسی دم در خانه برای گرفتن غذا صف نمی ایستد و همسایه ها وقتی زنگ در خانه شان زده می شود، متوجه می شوند که باید غذای ظهر عاشورای خودشان را تحویل بگیرند.
مجلس زنانه
حال و هوای روضه های زنانه در نقاط مختلف تهران
روضه های زنانه هم جدای از شب های محرم رونق زیادی دارد. این روضه ها معمولا در روز برگزار می شود. این روضه ها در بالای شهر و پایین شهر تفاوت عمده ای دارند. معمولا در جاهای مختلف روضه ها از ساعت ۳ ظهر شروع می شود و تا اغذان مغرب ادامه دارد. پذیرایی چای و خرماست و در روز عاشورا غذای نذری می دهند.
بچه ها از اعضای ثابت این روضه ها هستند که همراه مادرهایشان به این مجالس می آیند. در یکی از شهرهای اطراف ورامین هم قاعده و قانون جالبی در مورد مجالس روضه زنان حکمفرماست. به این صورت که خانم های اهل محل که حدود ۵۰ نفری هستند، همگی با هم در روضه ها شرکت می کنند و بعد از تمام شدن یک مجلس به صورت دسته جمعی به خانه یکی دیگر از اهالی محل می روند که در آنجا هم روضه امام حسین (ع) برپاست اما در شمال شهر قضیه تا حدودی متفاوت است. در محله قیطریه روضه ای مخصوص خانم ها از اول محرم برگزار می شود. هر روز یک میان وعده مانند آش، عدسی، حلیم و … به مهمانان داده می شود.
اثری از حضور بچه ها نیست و در روز تاسوعا و عاشورا به عزاداران غذای نذری جوجه کباب یا چلوکباب می دهند. البته این تصور اشتباه است که در هیئت های بالای شهر افراد کمتری به هیئت ها می آیند. برعکس و با توجه به اینکه در کل تعداد هیئت های خیابان های بالای شهر تهران کم است، از معدود مجالس اینچنینی استقبال زیادی می شود. نکته اینجاست که بسیاری از آنها به هیئت های معروفی که در نواحی مرکزی و جنوب شهر هستند می روند.



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 932
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 25 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

هیچ کس منتظر خواب تو نیست

 کی به پایان برسد

سالها می آیند

قرن ها می گذرند

و تو در عصر خودت می خوابی

هیچ کس نیست که رساند ما را

به قطاری دیگر

یا به قرن دگران

مگر انگیزه و عشق

مگر اندیشه و علم

مگر آنکس که مناجات کند با کارش

مگر آنکس که در اندیشه یک مسئله خوابش ببرد

باز با شادی حل مسئله بیدار شود

دکتر چمران



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 817
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 21 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

بهترینم!

 

اینجا تاریکی زبانه میکشد،

 

کجایی رفیق؟

 

من به اعتبار تو فانوس نیاوردم



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 816
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 18 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

س ام اس محرم **سلام بر لب تشنه***



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 904
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 18 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

البته با تلاش وشانس؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!



:: موضوعات مرتبط: علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 780
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
 

 

طر کره ماه ۳۴۷۶ کیلومتر ( یک چهارم قطر زمین )
فشردگی دو قطب ۰.۰۰۲ کیلومتر
ثقل سطحی در مقایسه با زمین(۱) ۰.۱۶۵
سرعت گریز ۲.۳۷ کیلومتر بر ثانیه
تمایل محور نسبت به سطح مدار آن ۱.۵۳ درجه
سطح ۳۸ میلیون کیلومتر مربع
دما منفی ۱۷۳ (شب) مثبت ۱۱۷ (روز)
زمان گردش دور زمین ۲۷ روز و ۷ ساعت و ۴۳ دقیقه
مرتفع ترین قله ۱۱۳۵۰ متر

ماه «نشانهٔ نجومی: ☾» تنها قمر طبیعی سیارهٔ زمین است و با بازتاباندن نور خورشید، شب‌های زمین را کمی روشن می‌کند.

ماه پنجمین قمر طبیعی بزرگ در منظومه خورشیدی در میان ۱۷۳ ماه موجود در این منظومه است. قطر ماه حدود ۳۵۰۰ کیلومتر است؛ جوّ ندارد و سطح آن از برخورد سنگ‌های آسمانی آبله‌گون است.

قطر کره ماه یک‌چهارم کره زمین است و هیچ سیاره دیگری در منظومه خورشیدی، نسبت به اندازهٔ خود ماهی به این بزرگی ندارد.[۱] چگالی ماه چهار پنجم چگالی زمین است.

انسان‌ها از قدیم از کره ماه و چرخش منظم آن برای گاهشماری، به‌ویژه در کشاورزی، بهره می‌گرفتند، مسافران و دریانوردان نیز از نور و حضور ماه برای جهت‌یابی و ناوبری استفاده می‌کردند؛ ماه هم‌چنین در اسطوره‌های اقوام حضور زیادی دارد و در برخی فرهنگ‌ها حتی آن را به عنوان یک ایزد پرستش می‌کرده‌اند. گرانش (جاذبه) ماه باعث به‌وجود آمدن جزر و مد آب‌های کره زمین می‌شود و گرانش کره ماه هم‌چنین باعث باثبات ماندن محور گردش زمین به‌دور خود می‌شود که در صورت عدم وجود ماه، انحراف محوری زمین مرتبا تغییر می‌کرد و این امر باعث آشفته شدن آب و هوا و فصل‌ها در زمین می‌شد.[۱]



:: موضوعات مرتبط: علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1093
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

روزی زنی نزد دکتر روانپزشک معروفی رفت و به او گفت که

همسرش نسبت به او و فرزندانش بی تفاوت شده است و او

می ترسد که نکند مرد زندگی اش دلش را به کس دیگری

سپرده باشد . دکتر از زن پرسید : ” آیا مرد نگران سلامتی او و

بچه هایش هست و برایشان غذا و مسکن و امکانات رفاهی را

فراهم می کند ؟! “

زن پاسخ داد : ” آری در رفع نیاز های ما سنگ تمام می گذارد و

از هیچ چیز کوتاهی نمی کند ! ” دکتر تبسمی کرد و گفت :

“پس نگران نباش و با خیال راحت به زندگی خود ادامه بده ! ” دو

ماه بعد دوباره همان زن نزد دکتر آمد

گفت : ” به مرد زندگی اش مشکوک شده است . او بعضی

شب ها به منزل نمی آید و با ارباب جدیدش که زنی پولدار و

بیوه است صمیمی شده است . زن به دکتر گفت که می ترسد

مردش را از دست بدهد . دکتر از زن خواست تا بی خبر به

همراه بچه ها به منزل پدر برود و واکنش همسرش را نزد او

گزارش دهد . روز بعد زن نزد دکتر آمد و گفت شوهرش روز قبل

وقتی خسته از سر کار آمده و کسی را در منزل ندیده هراسان

و مضطرب همه جا را زیر پا گذاشته تا زن و بچه اش را پیدا کند

و دیشب کلی همه را دعوا کرده که چرا بی خبر منزل را ترک

کرده اند .

دکتر تبسمی کرد و گفت : ” نگران مباش ! مرد تو مال توست .

آزارش مده و بگذار به کارش برسد . او مادامی که نگران

شماست ، به شما تعلق دارد . ” شش ماه بعد زن گریان نزد

دکتر آمد و گفت : ” ای کاش پیش شما نمی آمدم و همان روز

جلوی شوهرم را می گرفتم . او یک هفته پیش به خانه ارباب

جدیدش یعنی همان زن پولدار و بیوه رفته و دیگر نزد ما نیامده و

این نشانه آن است که او دیگر زن و زندگی را ترک کرده است و

قصد زندگی با زن پولدار را دارد . ” زن به شدت می گریست و از

بی وفایی شوهرش زمین و زمان را دشنام می داد . دکتر

دستی به صورتش کشید و خطاب به زن گفت : ” هر چه زودتر

مردان فامیل را صدا بزن و بی مقدمه به منزل ارباب پولدار بروید .

حتماً بلایی سر شوهرت آمده است ! “

زن هراسناک مردان فامیل را خبر کرد و همگی به اتفاق دکتر به

در منزل ارباب پولدار رفتند . ابتدا زن پولدار از شوهر زن اظهار بی

اطلاعی کرد . اما وقتی سماجت دکتر در وارسی منزل را دید

تسلیم شد . سرانجام شوهر زن را درون چاهی در داخل باغ

ارباب پیدا کردند . او را در حالی که بسیار ضعیف و درمانده شده

بود از چاه بیرون کشیدند . مرد به محض اینکه از چاه بیرون آمد

به مردان اطراف گفت که سریعاً به همسر و فرزندانش خبر

سلامتی او را بدهند که نگران نباشند . دکتر لبخندی زد و گفت

: ” این مرد هنوز نگران است . پس هنوز قابل اعتماد است و باید

حرفش را باور کرد . “

بعداً مشخص شد که زن بیوه ارباب هر چه تلاش کرده بود تا مرد

را فریب دهد موفق نشده بود و به خاطر وفاداری مرد او را درون

چاه زندانی کرده بود . یک سال بعد زن هدیه ای برای دکتر

معروف آورد . دکتر پرسید : ” شوهرت چطور است ؟! ” زن با

تبسم گفت : ” هنوز نگران من و فرزندانم است . بنابراین دیگر

نگران از دست دادنش نیستم ! به همین سادگی ! “



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 927
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 816
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
 

بنویسید به دیوار سکوت....عشق سرمایه هر انسانست/بنشانید به لب حرف قشنگ......حرف بد وسوسه شیطان است/و بدانید که فردا دیر است...و اگر غصه بیاید امروز تا همیشه دلتان درگیر است/پس بسازید رهی را که کنون تا ابد سوی صداقت برود/و بکارید به هر خانه گلی که فقط بوی محبت بدهد.








 
 
 
 


:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 909
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 945
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 12 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

ای خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن
تیرگیها را ازین اقلیم بیرون داشتن

 

همچو موسی بودن از نور تجلی تابناک
گفتگوها
با خدا در کوه و هامون داشتن

 

پاک کردن خویش را ز آلودگیهای زمین
خانه چون خورشید در اقطار گردون داشتن

 

عقل را بازارگان کردن ببازار وجود
نفس را بردن برین بازار و مغبون داشتن

 

بی حضور کیمیا، از هر مسی زر ساختن
بی وجود گوهر و زر، گنج قارون داشتن

 

گشتن اندر کان معنی گوهری عالمفروز
هر زمانی پرتو و تابی دگرگون داشتن

 

عقل و علم و هوش را بایکدیگر آمیختن
جان و دل را زنده زین جانبخش معجون داشتن

 

چون نهالی تازه، در پاداش رنج باغبان
شاخه‌های خرد خویش از بار، وارون داشتن

 

هر کجا دیوست، آنجا نور یزدانی شدن
هر کجا مار است، آنجا حکم افسون داشتن



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 864
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 12 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت

در حالیکه گویی ایستاده بودم !

چه غصه هایی که فقط به غم دلم حاصل شد،

 در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود !

دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود !

به همین سادگی …



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 812
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 12 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

وقتي شخصي گمان كرد كه ديگر احتياجي به پيشرفت ندارد، بايد تابوت خود را آماده كند



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 779
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 12 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

 آخه پاستیل چیه ؟ سوسول بازی …

مرد اونه که دست مخاطب خاصشو بگیره ورداره ببره کله پاچه ای هی لقمه بگیره چش گوسفنده رو بعد روشم آبلیمو بریزه بزاره دهن عشقش !

.

.

.

این دنیا ارزش نداره خودتو اذیت نکـن ؛ جاش بقیه رو اذیت کن یَک حالی میده !!!

.

.

.

معمولا ۹۹٫۹۵% ایرانیا وقتی میرن یه جا سعی نمی کنن در محل لذت ببرن بلکه سعی می کنن عکس و فیلم بگیرن و بعدها ببینن و حسرت بخورن !

.

.

.

تو خونه ی ما خیلی پیش میاد صدات کنن بعد ازت بپرسن “چی میخواستم بگم ؟” و عجیب تر اینه که منتظر جواب هم میمونن !

.

.

.

توی سایتی نظر سنجی گذاشته بودن پرسیده بودن : “کدوم سوغاتی از کدوم شهر رو خیلی دوست دارید ؟”
اکثر اونایی که شرکت کرده بودن زده بودن “LCD از بانه”
یعنی من عااااشق این هموطنانمونم !

.

.

.

مورد داشتیم پسره با اینترنت دایل آپ بازی هشت گیگابایتی دانلود کرده آخرش هم تو کامپیوترش بالا نیومده …

.

.

.

موردی هم دیده شده که دختره مخاطب خاصشو عوض کرده چون با رنگ لاکش ست نبوده !

.

.

.

فقط باز شدن بی موقع اینترنت اکسپلوررِ که میتونه باعث بشه برم حموم !

.

.

.

مرد باید خوش تیپ باشه و ته ریش داشته باشه !
اخلاقش مهم نیست ؛ با اجرا گذاشتنِ مهریه درست میشه …

.

.

.

هورمونی هست به نامِ هورمون “که چی بشه” که گند میزنه به هورمون “اراده”

.

.

.

هدفون هم یه جور سلاح سرد به حساب میاد برای دفاع در مقابل زر زدن اطرافیان !

.

.

.

مورد داشتیم رفته بودن تفریح بارون گرفته همه رفتن زیر کلیپس دختره …
میگن ۶نفر بودن که حتی یه ذره هم خیس نشدن !

.

.

.

اون زمونا که از این نوشابه شیشه ای ها بود یه روز خواستم یه شیشه که اضافه اومده بود رو بذارم تو در یخچال دیدم بلنده و جا نمیشه ؛ درش آوردم یکَمِش رو خوردم دوباره گذاشتم و در کمال تعجب دیدم که نه ، بازم جا نمیشه !

.

.

.

یکی از سوالاتی که الان ذهن منو ۸بانده آسفالت کرده اینه که چرا لنز دوربین دایره س ولی عکسی که میگیره مربعه ؟؟؟

.

.

.

همیشه آرزوم این بود مخاطب خاصم بهم خیانت کنه و عکساشو بندازم تو شومینه بسوزه ولی خوب اولا که عکساشو ندارم ، دوما من اصلا مخاطب خاص ندارم و سوما هم بین خودمون بمونه ، شومینه هم نداریم !

.

.

.

بار الها ما را از هجوم لاشخورها در هنگام باز کردن آدامس رهایی بخش !

.

.

.

لامصب اونقدی که تو کارای من گره هست تو فرش شفقی تبریز نیست !

.

.

.

ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺩﻝ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ، ﺗﻮﺍﻥ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ …
مخاطب خاصمان ﭘﯿﺸﮑﺶ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ !

.

.

.

یه نفس عمیق بکشید مهمون من !
یه همچین آدم لارج و فراخ البال و بی اعتنا به مال و منال دنیوی هستم من …

.

.

.

تقریبا ۹۷درصد آدمایی که توی اتوبوس و تاکسی می بینیم پشت تلفن دارن جایی که الان هستن رو میگن دروغ میگن ؛ حداقل سه ایستگاه جلوترو میگن !

.

.

.

یارو نوشته “من خیلی لاغرم هر کار میکنم چاق نمیشم” ، یکی اومده کامنت داده رو تردمیل برعکس بدو !

.

.

.

یه سریام بودن قبلا ”چشم چشم دو ابرو” میکشیدن ولی الان یاد گرفتن ”خط و نشون” می کشن …
به اینا دست نزنید اینا دارن پله های ترقی رو اتوبان میکنن !


 دارو عبارت است از عوارضی جانبی که بعضا اثرات درمانی هم دارد

برای رفع این عوارض جانبی داروهای دیگری تجویز می شوند که

خود این چرخه را تا نابودی کامل بیمار طی می کنند.

با داداشم رفتیم بوتیک اون جنسی که می خواستم نبود

به فروشنده میگم ببخشید ما یه دور بزنیم برمیگردیم …

دادشم برگشته به فروشنده میگه :

دروغ میگه از صبح به ده نفر دیگه هم همینو گفته ، شما منتظر ما نباشین !

دماغمو عمل کردم

آوردنم خونه ، بابام هی میاد تو اتاقم میگه حیف نبود اون گرز دزد ترسون منو دادی رفت ؟

 

دقت کردین تو فیلم و سریال های ایرانی وقتی دوتا دانشجو میخوان عاشق هم بشن

باید پسره اشتباها به کیف دختره بزنه تا همه

وسایلش بریزه و تو جمع کردن کمکش کنه و عاشقش بشه ؟

یه زنه تو آشپزخونه مارمولک می بینه سریع حشره کشو ور میداره میزنه بهش مارمولکه میگه خاله خاله زیربغلمم بزن!

یکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسرو دختر بشن! 

بعد اسم دوتاشونو بذارم "رها".
بعد که دعواشون بشه بزنن تو سر و کله ی هم ،داد بزنم بگم:

رها، رها رو رها کن!

.بعد تو دود محو بشم

دیشب خواب دیدم دوست دخترم رفته زیر 18 چرخ له شده در حد املت 

از خواب پریدم خواستم زنگ بزنم بهش دیدم شارژ ندارم داشتم دیونه میشدم و در و دیوارو چنگ میداختم یادم اومد دوست دختر ندارم 

مامانم رفته بود کلاس تمبک خیلی هم استعداد داشت! بنده خدا تا تمبک رو میگرفت دستش جفت داداشام میومدن وسط خونه شروع میکردن به حرکتهای زورخونه ای و چرخش و رخصت پهلوون و فرصتی بهم میگفتن که مامانم سر یه هفته ذوقش کور شد گذاشت کنار 

 

اعتراف میکنم دخترا فرشته ان

ما پسرا هم آدمیم

دخترا ; سجده رو نمی‌بینم چرا !؟؟

زود باشید ، سرییییییع!!

.

.

.

این کانال سه هم با این سریالاش !

یارو چشاش سبز آبیه ، چشمای لعیا زنگنه هم سبزه

بعد معلوم نیست این دو تا بچه چشم قهوه ای به کی رفتن !

زدن تو کاسه کوزه ی قوانین وراثت

.

.

.

فقط یه ایرانی میتونه صبح جمعه ساعت ۶ با هزار مشقت و برنامه ریزی قبلی

پاشه بره بیرون حلیم بخوره ،  پارک بره ، ورزش هم کنه

بعد ساعت ۹ برگرده خونه بگیره تا ظهر بخوابه !

.

.

.

نیمه ﯼ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﯼ ﻣﻦ ﺗﻮﻗﻊ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﺯﺕ ﺍﻻﻥ ﭘﯿﺪﺍ بشی

ﻓﻘﻂ ﺑﯿﺎ ﺑﮕﻮ ﺍﮔﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺁﺩﻣﺎ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺪﻧﺴﺎﺯﯼ ﻧﺮﻡ !

.

.

.

کنترل تلوزیون ما به درجه ای از عرفان رسیده

که اگه باتری هاشو هم دربیاری ولی چند بار بزنی پشتش بازم کار میکنه !

.

.

.

مامان بقیه : صبح شده پاشو دیگه

مامان من : صبح شده بخواب دیگه !

.

.

.

امسال نمایشگاه کتاب نرفتم ، خودم تو خونه سیب زمینی سرخ کردم خوردم !

.

.

.

لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟

گفت: از بی ادبان

گفتند: قبل از اینکه ادب بیاموزی از کجا تشخیص دادی اونا بی ادبن؟

گفت: خب دیگه خفه شین !

.

.

.

از بعضیا میپرسی اسم بچه تونو چی گذاشتید ؟

یه چیزی میگن که مجبور میشی بعدش بپرسی به سلامتی حالا دختره یا پسر !؟

.

.

.

عربها هم مدام به هم گوشزد میکنن : عربی را فاس بداریم !

.

.

.

فقط یه کودک ایرانی وقتی میره تو صف نونوایی هرچی صبر می‌کنه می‌بینه همش آخره صفه!

.

.

.

توصیه بابام به من موقع رانندگی

سر کوچه ها یواش تر بپیچ ؛

شاید یکی بی شعورتر از تو پیدا شد که از اونور بیاد :|

.

.

.

تو زندگی یه دردهایی هست که فقط با خوابیدن جلوی کولر خوب میشه !

.

.

.

مراقب باشید

یک درصد دغدغه میتونه گند بزنه  به نود و نه درصد آرامش !

.

.

.

شیوه خرید کوکا کولا در شیراز

سلام کــاکو، کوکــا کولام داری؟

- ها کــاکو. کوکــام هَس . هــــــمون جُو وردار

- کو؟ ایکه کــاکــائوئه کاکو !

- نه کاکو، پشتِ کــاکــائوا کوکــان

.

.

.

سر کلاس تنظیم خانواده ، استاد گفت :

کسی اینجا متاهله ؟یکی از بچه ها گفت : من !همه یه جوری برگشتن نگاش کردن ،

در این حد که طرف گفت :

خب باشه طلاقش میدم

.

.

.

ﺣﻮﺻﻠﻢ ﺳﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ۱۱۸

ﮔﻔﺘﻢ :ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺭﻭ ﻟﻄﻒ ﮐﻨﯿد

ﺍﻭﻧﻢ ﯾﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩ

ﺁﻗﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺯﻧﮕﯿﺪﯾﻢ

ﯾﮑﯽ ﻭﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ ﺗﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺍﺑﯽ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ؟

.

.

.

دقت کردین تو این یه ساعت مونده به افطار اینقدر طول میکشه که

اگه برنامه ریزی کنی میتونی توش ازدواج کنی بچه دار هم بشی !

.

.

.

سخت ترین قسمت شنیدن یه شوخى بى مزه اون قسمتیه که

نگاهت میکنن تا عکس العملتُ ببینن !

.

.

.

خدابیامرز بخشى از آرامش زندگیشُ مدیون به تو چه هایى بود

که قبل از همه به خودش میگفت !

.

.

.

اسپری خریدم روش نوشته مخصوص دفع حشرات مزاحم

 الان تازه فهمیدم که یه سری حشراتم هستن که مراحمن

حالا موندم واسه اونا چی بخرم که اذیت نشن !

.

 

.

مـــــن اگــــه یـــــه نفــــــر دیگــــه بودمــــو ، خــــــودمـــو می دیـــدم



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 874
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 7 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

شيخ را گفتند : علم بهتر است يا ثروت ؟شيخ بيدرنگ شمشير از ميان بيرون آورد و مانند جومونگ مريد بخت برگشته را به سه پاره ي نامساوي تقسيم نمود و گفت : سالهاست که هيچ خري بين دو راهي علم و ثروت گير نميکند .....مريدان در حاليکه انگشت به دندان گرفته ولرزشي وجودشان را فرا گرفت گفتند يا شيخ ما را دليلي عيان ساز تا جان فدا کنيم .....شيخ گفت :در عنفوان جواني مرا دوستي بود که با هم به مکتب ميرفتيم ، دوستم ترک تحصيل کرد من معلم مکتب شدم...

حالا او پورشه داره...من پوشه...او اوراق مشارکت دارد،ومن اوراق امتحاني...او عينک آفتابي من عينک ته استکاني...او بيمه زندگاني.من بيمه خدمات درماني...او سکه و ارز...من سکته و قرض....
سخن شيخ چون بدينجا رسيد مريدان نعره اي جانسوز برداشته و راهي کلاسهاي آموزش اختلاس گشتندي ....
 


:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 788
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 5 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

خوبي ها و بدي ها

 

دو دوست برای تفریح به ییلاق های خارج از شهر رفتند. در بین راه بر سر زمان استراحت اختلاف نظر پیدا کردند و یکی از آن ها در اثر عصبانیت بر روی دیگری سیلی محکمی زد.

 

آن یکی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد، اما بدون آن که چیزی بگوید روی شن های کنار رودخانه نوشت: «امروز بهترین دوستم به من سیلی زد.»

سپس راه خود را ادامه دادند و به قسمت عمیق رودخانه رسیدند. آن دوستی که سیلی خورده بود پایش لغزید و نزدیک بود با جریان آب به سمت پرتگاهی خطرناک برود که دوستش او را نجات داد.

وقتی نفسش بالا آمد سنگ تیزی برداشت و به زحمت روی صخره ای نوشت: «امروز بهترین دوستم،جانم را نجات داد.»

دوستش با تعجب پرسید: «چرا آن دفعه روی شن ها نوشتی و این بار روی صخره؟» دیگری لبخند زد و گفت: «وقتی بدی می بینیم باید روی شن ها بنویسیم تا به راحتی با جریان آب شسته شود و وقتی محبتی در حق ما می شود باید روی سنگ سختی حک کنیم تا برای همیشه بماند.»

 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 923
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 4 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

چه سکــــــــوتی دنیـــــــــــا را فـــــــــــرا می گرفت !!!➹

                         ➹ اگــــــــر هرکســــــــــــی ➹

                                       ➹ تنهــــا به انــــــــــدازه ی صــــــــــداقتش➹

                                                                         ➹ سخـــــن میگــــــفت ... ➹

 

 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 842
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 4 آبان 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

دل می​رود ز دستم صاحب دلان خدا را




دل می​رود ز دستم صاحب دلان خدا را   دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز   باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون   نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل   هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت   روزی تفقدی کن درویش بی​نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است   با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند   گر تو نمی​پسندی تغییر کن قضا را
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند   اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی   کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد   دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر   تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند   ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود   ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را





:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 819
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 مهر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم

بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم

ولی از خویشتن جز گردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت !

 که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟

که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد

که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

 

فاضل نظری


:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 805
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 مهر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

پس شاخه‌هاي ياس و مريم فرق دارند

آري! اگر بسيار اگر كم فرق دارند

شادم تصور مي‌كني وقتي نداني

لبخندهاي شادي و غم فرق دارند

برعكس مي‌گردم طواف خانه‌ات را

ديوانه‌ها آدم به آدم فرق دارند

من با يقين كافر، جهان با شك مسلمان

با اين حساب اهل جهنم فرق دارند

بر من به چشم كشتة عشقت نظر كن

پروانه‌هاي مرده با هم فرق دارند

 

فاضل نظری



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 844
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 مهر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

به مجنون گفت روزي عيب جويي

كه پيدا كن به از ليلي نكويي

كه ليلي گر چه در چشم تو حوري است

به هر جزئي ز حسن او قصوري است

ز حرف عيب جو مجنون برآشفت

در آن آشفتگي خندان شد و گفت:

اگر در ديده ي مجنون نشيني

به غير از خوبي ليلي نبيني

تو كي داني كه ليلي چون نكويي است

كز و چشمت همين بر زلف و رويي است

تو قد بيني و مجنون جلوه ي ناز

تو چشم و او نگاه ناوك انداز

تو مو مي بيني و مجنون پيچش مو

تو ابرو ، او اشارت هاي ابرو

دل مجنون ز شكر خنده خون است

تو لب مي بيني و دندان كه چون است

كسي كاو را تو ليلي كرده اي نام

نه آن ليلي است كز من برده آرام

 

وحشي بافقي



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 835
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 مهر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی در جهان رسوا شدن

عشق یعنی مست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن یا ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق یعنی هرچه بینی عکس یار

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی در فراقش سوختن

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی سوز نی ، آه شبان

عشق یعنی معنی رنگین کمان

عشق یعنی شاعری دل سوخته

عشق یعنی آتشی افروخته

عشق یعنی با گلی گفتن سخن

عشق یعنی خون لاله بر چمن

عشق یعنی شعله بر خرمن زدن

عشق یعنی رسم دل بر هم زدن

عشق یعنی یک تیمّم، یک نماز

عشق یعنی عالمی راز و نیاز



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 803
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 مهر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی


روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم
عقل و دین باخته، دیوانه‌ی رویی بودیم
بسته‌ی سلسله‌ی سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود


نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم



چاره اینست و ندارم به از این رای دگر
که دهم جای دگر دل به دل‌آرای دگر
چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر
بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر
بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود
من بر این هستم و البته چنین خواهدبود


پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکی‌ست
حرمت مدعی و حرمت من هردو یکی‌ست
قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دویکی‌ست
نغمه‌ی بلبل و غوغای زغن هر دو یکی‌ست
این ندانسته که قدر همه یکسان نبود
زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود



چون چنین است پی کار دگر باشم به
چند روزی پی دلدار دگر باشم به
عندلیب گل رخسار دگر باشم به
مرغ خوش نغمه‌ی گلزار دگر باشم به
نوگلی کو که شوم بلبل دستان سازش
سازم از تازه جوانان چمن ممتازش



آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست
می‌توان یافت که بر دل ز منش یاری هست
از من و بندگی من اگر اشعاری هست
بفروشد که به هر گوشه خریداری هست
به وفاداری من نیست در این شهر کسی
بنده‌ای همچو مرا هست خریدار بسی



مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است
راه سد بادیه‌ی درد بریدیم بس است
قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است
اول و آخر این مرحله دیدیم بس است
بعد از این ما و سرکوی دل‌آرای دگر
با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر


وحشی بافقی



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 830
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 مهر 1392 | نظرات ()