یارو ازم پرسید کارت چیه گفتم تو کار فرش و تلوزیونم گفت یعنی چی . . . . گفتم رو فرش میخوابم تلویزیون نگاه میکنم
دیشب شام سوپ داشتیم به مامانم میگم تو کشورای خارجی سوپ پیش غذاس نه شام برگشته میگه بابات خارجیه یا اون عمه فلان فلان شدت یعنی اصلاً لزومی نداشت پای عمه مو بکشه وسطا نیتش فقط این بود که یه فحشی بهش بده
مرد در حال جان دادن بود که به همسرش گفت : باید چیزی را به تو بگویم زن: لازم نیست مرد: اما اگر نگویم نمیتوانم آسوده بمیرم و عذاب وجدان رهایم نخواهد کرد زن: باشه بگو مرد:من زن دوم دارم زن با خونسردی گفت : میدونم همین امروز فهمیدم ... حالا آروم باش تا مرگ موش کارشو بكنه...
شب تولدم، شروع کردم به باز کردن کادوها به کادوی بابام که رسیدم دیدم یه پاکته که درش بازه توشو که نگاه کردم دیدم نوشته: هشتاد هزار تومنی رو که سه ماه پیش گرفتی، نمی خواد برگردونی
پدربه دختر: پاشو دخترم یه لیوان آب واسه بابا بیار دختر: ول کن بابا دارم تلویزیون میبینم. حال ندارم دختر کوچیکتر: بابا ولش کن این خیلی بی تربیته پاشو برو خودت بخور برای منم بیار
من موندم وقتی میگن مث بچه ی آدم رفتار کن .... . . . دقیقا باید مث هابیل رفتار کنیم یا قابیل...
دقت کردید عروس دریایی داریم ولی دوماد دریایی نداریم ! . . . . یعنی بی شوهری تو عمق دریا هم موج میزنه
ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ گفتم ﺍﻧﺸﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ . “ﺍﮔﺮ ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟" ﻫﻤﻪ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ، ﺑﻪ ﺟﺰ ﯾﮑﻨﻔﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ. ازش پرسیدم: ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ؟ گفت: ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺗﺎ ﻣﻨشی بیاد تایپ کنه ینی قوه تخیلش هلاکم کرد!!!!
مادر شوهره من دارم؟ . . . . . . يعني آدم اينقدر خونسرد؟! . . نبايد بياد بگرده منو واسه پسرش پيدا کنه؟! والا من به خاطر پسر خودش مي گم. وگرنه من که دارم درسمو مي خونم!
تو پاساژها دقت کردین بعضی مردا دست خانومشونو میگیرن... . . . . چون اگه دستشو ول کنن میرن خرید میکنن. رمانتیک بنظر میرسه ولی درحقیقت اقتصاد مقاومتیه
با این وضعیتی که قیمت گاو و گوسفند پیداکرده… . . . تا چند وقت دیگه جلوی پای عروس و داماد ” تن ماهی ” باز میکنن !
جوک بسه دیگه یکم معلوماتتونو ببرم بالا فواید آبلیمو . . . . تُرشه
آقا پیراهنِ پاره مُد شد... شلوارِ پاره مُد شد... شالِ پاره مُد شد... * * * * * ما موندیم چرا جوراب پاره که ما زیاد داریم، مُد نمیشه...
میخوام اعتراف کنم نه ولش کن. شما اعترافمم کپی میکنین آبرومو میبرین
ساعت 3 نصف شب اومدم بالا در یخچالو باز کردم دنبال چیزی میگشتم بابام سرشو از زیر پتو درآوورد گفت: یه لیوان شیر هم بخور من که به کل تعجب کرده بودم که چطوره که به فکر منه پرسیدم چرا؟؟؟ . . . . . . گفت: تاریخش تا امشبه
|